شرفناز (۱۳۹۳)
نویسنده، کارگردان و تهیهکننده: حسن نجفی
ژانر: درام / اکشن
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم شرفناز به زندگی هموطنان مرزنشین بلوچمان میپردازد که با مشکلات شدید اقتصادی دست بهگریبان هستند و به قاچاق که یک شغل نه کاری خلاف در آن مناطق بهشمار میآید، روی میآورند. کاری پرخطر که برای گیر نیفتادن بهدست ماموران مرزبانی، باید از مناطق صعبالعبور بگذرند و بارها را هم سالم به مقصد برسانند.
جمعه (ضرغام استادی اصل) مدتیست که از کار بیکار شده و موعد قرضش هم سر آمده. احمد و الیاس پسران کوچکش، برای کسب درآمد وارد کار قاچاق شدهاند. شرفناز (حمیرا ریاضی) از این که فرزندانش مجبور به این کار هستند راضی نیست.
شرفناز برای فرزندانش گفته که راضی به ازدواج با جمعه نبوده؛ اما از وقتی احمد و الیاس را خداوند به او ارزانی داشته، دیگر ناراحت نیست. شرفناز زنیست با کودک درونی سرخوش و شیطان که با داشتههایش شاد است. با فرزندانش دویدن، آببازی و آبتنی کردن، ساز زدن(۱) و تاپبازی کردن را تجربه میکند و به تازگی هم به فکر عروس آوردن برای احمد است. احمد که خودش را پسر و برادری مسئول نشان داده و بهتازگی هم به دختر نوجوان و زیبایی دلباخته است.
جمعه بالاخره با کمک قاچاقچی بزرگ منطقه (علی اوسیوند) که به شرفناز هم نظر بد دارد، کاری پیدا میکند. او و احمد سرخوش از کار جدید پدر هستند که با نقص فنی کامیون، جمعه متوجه بار قاچاق خودرو میشود، انسان.
با اینکه جمعه به کار نیاز دارد؛ ولی حاضر به همکاری با قاچاقچیان نیست. آیا با از بین رفتن احمد، باز هم جمعه میتواند در برابر تمام این مشکلات ریز و درشت زندگی مقاومت کند و همان مرد آرام، حساس، نجیب و مهربان ِ داستان باقی بماند؟
حالا که مین، احمد را از شرفناز گرفته، او بیش از پیش نگران الیاس است. میترسد همان سرنوشت شوم یا حتی بدتر از آن، رفتن در مسیر ِ افراطیگری ِ دینی برای الیاس رقم بخورد، در نتیجه زمانی که کاملا از جمعه قطع امید میکند، فرار را بر قرار ترجیح میدهد. فراری که به قیمت جان همهشان تمام میشود.
فیلمنامهی شرفناز قدیمیست. درست است که خوب پرورانده شده؛ اما نمونه این فیلمنامه را در سالهای دهه ۶۰ سینمای ایران داشتهایم. فیلم کاملا مبتنی بر تصویر است و اندک دیالوگهایش هم با گویش و زبان محلی گفته میشود. بازیها میانه هستند، نه بد و نه خوب.
از نکات مثبت فیلم شرفناز میتوان به فیلمبرداری بسیار خوب و قوی آن اشاره کرد و همینطور تدوین منظم و منسجم با برشهای دقیق. روایت عشق پاک بین احمد و دختر نوجوان هم خیلی احساسی و بیآلایش از آب درآمده که متاسفانه به تراژدیای غمانگیز ختم شد. از نکات مثبت دیگر فیلم پرداختن به استان سیستان و بلوچستان و مشکلات مردم مرزنشین ِ این استان ِ عزیز کشورمان است، سوژهای که متاسفانه طی سالیان سال با آن که پتانسیل کافی و لازم را برای دستمایهی آثار هنری قرار گرفتن داراست، مهجور باقی مانده.
آقای نجفی در فیلم شرفناز از نماد بهره بردهاند. مانند استفاده از ساز اصیل قیچک برای بیان حالات شرفناز در شادی و غم و ریختن ماهیهای مرده از آسمان بر زمین ترکیده از خشکی و بیآبی، نشانهای از ناامیدی و مرگ و نابهسامانی. همین نمادها شاید کمی فیلم را بهسمت نمادین شدن هل بدهد. مشکل دقیقا اینجا پدیدار میشود و نمیگذارد فیلم مسیر اصلیاش را بیابد. فیلم شرفناز قرار است یک فیلم نمادین باشد یا یک درام از زندگی و روزمرگی مردمی که میان تعصب و اسلحه و بیقانونی گیر افتادهاند و اکثرا ناخودآگاه به مسیر نادرست کشیده میشوند؟ متاسفانه پاسخ روشنی یافت نمیشود.
به هر روی در انتهای فیلم، باز هم بر نمادین بودن آن تکیه میشود و شرفناز و الیاس، در قایقی کوچک، زیر آفتاب و روی آب روان میشوند و گویی به سمت رستگاری در حرکتاند.
پینوشت:
۱) قِـیچَک یا غیژک یکی از سازهای زهی در موسیقی ایرانیست که با آرشه نواخته میشود. جنس کاسهی طنینی قیچک از چوب گردو یا توت بوده و سیمهای آن فلزی هستند. این ساز دارای قدمت بسیار زیادی است.