خانه / نقد فیلم / تاریک‌ترین لحظات (۲۰۱۷)

تاریک‌ترین لحظات (۲۰۱۷)

تاریک‌ترین لحظات (۲۰۱۷) (۱)
(2017) Darkest Hour

کارگردان: جو رایت
نویسنده: آنتونی مک‌کارتن
تهیه‌کننده: تیم بوان / لیزا بروس / اریک فلنر / آنتونی مک‌کارتن / داگلاس اوربنسکی
ژانر: بیوگرافی / تاریخی / سیاسی
محصول: بریتانیا
مدت: ۱۲۵ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

نمایی درشت از یک ملت 

شاید هنوز و هرگز بشر نتواند به نتیجه‌ای واحد برسد که تحت حاکمیت ِ چه نظام و حکومت و قانونی، می‌تواند به سعادت حقیقی دست یابد. تا به این‌جای کار ِ جهان هستی، اکثر شیوه‌های حکومت‌داری، نشان داده‌اند که هیچ‌کدام برتری خاصی نسبت به مابقی روش‌ها ندارند و سیاست‌مداران و منورالفکرها هم تقریبا همه‌شان شبیه به یکدیگرند.

تاریک‌ترین لحظات
تاریک‌ترین لحظات

مثلا افرادی که می‌گویند دموکراسی و دیگر هیچ،‌ در رابطه با ماجرای همه‌پرسی ِ برگزیت،‌ لب‌ها را گزیدند و سپس گفتند، اکثریت مردم بریتانیا نادانی کردند و ندانسته رای به خروج از اتحادیه‌ی اروپا داده‌اند! پس اگر اهالی دموکراسی، تصمیم و خرد جمعی را نادانی فرض کنند فقط به این دلیل که نظر مردم با آن‌ها فرق دارد،‌ پس آنان بیشتر اهالی ِ دیکتاتوری هستند و اگر مثل اکنون بگویند اشتباه شده و حالا که جامعه آگاه است، باید دوباره همه‌پرسی را برگزار کنیم، باز هم دارند به مردم خط می‌دهند که آن‌چه ما می‌خواهیم بکنید وگرنه خودمان می‌دانیم چطور نظرمان را به شما تحمیل کنیم. مشکل همین است که قدرت و مقام،‌ باعث می‌شود یک فرد تصمیمی برای بقیه بگیرد که اشتباه باشد و یا برعکس، اکثریتی راه اشتباه را برگزینند. در هر حال، آ‌ن‌چه که واضح و مشخص است، این است که مردم و خواست آنان اهمیت ِ خاصی برای اکثر سیاست‌مداران ندارد ـ حالا تحت هر نظامی که می‌خواهد باشد – مگر در مورد برخی سیاست‌مداران ِ نادر چون، وینستون چرچیل. (۲)

ماجرای او هم در ابتدا فرقی با بقیه‌ی سیاست پیشه‌گان ندارد. برای او بیش از هر چیز، حزب و خودش مهم هستند؛ این مقام نخست‌وزیری‌ست که برایش اهمیت دارد، درحالی‌که آدم عاقل قبل از این‌که کشورش درگیر جنگ شود، ترجیح می‌دهد از پذیرفتن مسئولیت به این مهمی سر باز بزند؛ ولی نخست‌وزیری بریتانیا، منصبی نیست که یک سیاست‌مدار انگلیسی به راحتی از خیرش بگذرد؛ جالب آن‌که شاهد رقابت بقیه‌ی سیاست‌مداران هم هستیم تا چرچیل و بقیه را کنار و خودشان بر جای ِ او تکیه بزنند.

تاریک‌ترین لحظات
تاریک‌ترین لحظات

شروع فیلم به‌خوبی هویدا کننده‌ی این امر است. هنوز جنگ جهانی شروع نشده که در مجلس عوام انگلستان، جنگی تمام عیار به پاست و لابی‌گران شدیدا مشغول کارند. این یک شروع بی‌نقص برای یک فیلم تاریخی – سیاسی‌ست. نورپردازی ِ خیره‌کننده، چرخش ِ دوربین،‌ صدایی رسا که در صحن مجلس می‌پیچد و غوغای وکلا، فشار ِ حاصل از جو ِ آن‌جا را، کمی رعب‌آور به بیننده منتقل می‌کند و حکایت از اعصاب فولادین ِ نمایندگان دارد و اگر بیننده می‌خواهد فیلم تاریک‌ترین لحظات را ببیند، او هم باید اعصاب قوی داشته باشد نه به‌خاطر بدخلقی‌ها و ناکامی‌های چرچیل و حوادث تلخی که شاهدش است، بلکه به‌خاطر داستان و سناریوی ِ بی‌افت و خیز و شدیدا کسل‌کننده‌ی آن که اگر نقش‌آفرینی ِ بی‌نقص گری اولدمن که کاملا در قالب پیرمرد انگلیسی فرو رفته و شاهکاری که تیم نورپردازی و فیلم‌برداری ِ فیلم به آن دست یافته‌اند نبود، این فیلم به کل ارزش و اعتبارش را از دست می‌داد؛ اما با همه‌ی این اوصاف، باز هم نباید انتظار داشت اکثر مخاطبین سینما پای این فیلم بنشینند و حوصله‌شان سر نرود. همان‌طور که گفته شد در داستان هیچ فراز و فرود خاصی اتفاق نمی‌افتد و تقریبا همه چیز حول ِ این می‌چرخد که چرچیل چگونه از یک سیاست‌مدار ِ قوی و مغرور و بدخلق، به نخست‌وریزی کاربلد و حساس در یکی از سخت‌ترین دوره‌های تاریخی بریتانیا بدل می‌شود. جدا از این، اصلا نباید انتظار داشت همه‌ی مخاطبین سینما چرچیل را بشناسند – مخصوصا جوان‌ترها ـ و یا این‌که اصلا بخواهند او را بشناسند و در موردش بدانند. واقعا نخست‌وزیر فربه‌ی انگلستان در دوران جنگ جهانی دوم، چقدر می‌تواند برای مردم دنیای امروز مهم باشد درحالی‌که آن‌ها هر لحظه در حال بمب‌باران شدن با انواع و اقسام خبرهای جنگ و کشتار در اقصی نقاط جهان و صد البته پیآمدهای آن هستند؟

تاریک‌ترین لحظات
تاریک‌ترین لحظات

پس چه چیز موجب شده تا این فیلم، محبوب شود؟ شاید پاسخ، نمایی دقیق، واضح و درشت از یک ملت باشد. هر چقدر بازی گری اولدمن درخشان و بی‌نظیر باشد که هست ـ در این موفقیت نمی‌توان نقش گریم فوق‌العاده‌ی او را در نظر نگرفت. ـ ولی قهرمان اصلی فیلم ِ تاریک‌ترین لحظات نه چرچیل، بلکه مردم بریتانیا هستند؛ چه مردم عادی که صبورانه و با ترس و اضطراب اخبار جنگ و پیش‌روی نیروهای آلمان نازی را دنبال می‌کنند و چه جوانانی که در جبهه‌های جنگ جان‌فشانی می‌کنند. قهرمان این فیلم، تک‌تک سربازها و افراد معمولی‌ای هستند که در کنار چرچیل قرار دارند و چشم به او دوخته‌اند و بی‌هیچ کلامی به وظایف‌شان عمل می‌کنند. کسانی‌که با تحمل و امیدشان، بسیاری از خصوصیات خوب ِ چرچیل، چون وطن‌پرستی ِ مطلق، احساساتی و مهربان بودن را دوباره در او زنده می‌کنند و او را بلوغی مجدد می‌رسانند.

نمونه‌ی این قهرمانان یک خواهر و برادرند؛ الیزابت نل (لیلی جیمز) دختر آرام و مودبی که برای چرچیل کار می‌کند و برادر سربازش که به تازگی کشته شده آن هم بنا بر تصمیم چرچیل که خب، به‌نظر هیچ چاره‌ای هم نداشت جز اتخاذ آن تصمیم. همین ماجرا، موجب می‌شود جناب نخست‌وزیر ِ مغرور، از پیله‌ای که دور خود پیچیده بیرون بیآید و بیشتر به ملتش نگاه کند تا این‌که مدام چشم بدوزد به نقشه‌های جنگی و خنثی کردن نقشه‌های رقبای ِ درون حزبی و بیرون حزبی و تصمیم گرفتن بر سر ِ این‌که اگر صد نفر بمیرند بهتر است تا دویست نفر کشته شوند. او، در سخت‌ترین و تاریک‌ترین لحظات، بهترین روش برد جنگ را اتکا به نیروی مردمی می‌یابد و سعی می‌کند در ناامیدترین روزهای انگلستان، بقیه‌ی دولت‌مردان را هم از این نیروی لایزال، آگاه کند؛ نیروی ملتی که امیدوار است و چشم به آینده دارد. یک موسیقی آرام، حرکتی رو به جلو و سکانسی اسلوموشن از مردمی نگران؛ اما زنده و پویا.

تاریک‌ترین لحظات
تاریک‌ترین لحظات

این مسئله‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنارش عبور کرد. در اکثر فیلم‌هایی از این دست، نگاه فیلم‌ساز هم به مردم و ملت‌ها، همواره به نگاه ِ اکثر سیاست‌مداران نزدیک است. آنان هم عزم ملی را نادیده می‌گیرند و چنان به سیاست‌مدار پر و بال می‌دهند که گویی او یَلی شکست‌ناپذیر است و نزدیک به خدایان! خوشبختانه کم‌کم شاهد عوض شدن این دیدگاه در بین فیلم‌سازان هستیم، نمونه‌ی دیگرش هم فیلم دانکرک، ساخته‌ی کریستوفر نولان است و از این بابت، این فیلم‌ها درخور تحسین و ستایش هستند. فیلم‌هایی که مطمئنا به تاریخ نزدیک‌ترند و مردم را ولی‌نعمت زمام‌داران می‌دانند.

 پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «تاریک‌ترین لحظات» اینجا کلیک کنید.

۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد «وینستون چرچیل» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *