خانه / نقد فیلم / قاتل اهلی (۱۳۹۵)

قاتل اهلی (۱۳۹۵)

قاتل اهلی (۱۳۹۵) (۱)

نویسنده و کارگردان: مسعود کیمیایی
تهیه‌کننده: منصور لشکری قوچانی

ژانر: تریلر سیاسی / اکشن
محصول: ایران
مدت: ۱۱۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 هیتمن‌های حاج سروش 

با عزیزی در مورد فیلم جدید آقای کیمیایی صحبت می‌کردم. ایشان که از طرفداران ِ درجه یک و ناب مسعود خان است به من گفت اگر بازیگران فیلم قیصر مثل جمشید مشایخی، بهروز وثوقی، ناصر ملک‌مطیعی و.. از فیلم قیصر حذف شوند، چه از آن فیلم می‌ماند؟ گفتم:داستان می‌ماند. داستان روان، عالی و پرصلابت و پر تعلیق، حالا دوست من شما فرض کن اگر پرویز پرستویی از قاتل اهلی حذف شود، از آن فیلم چه می‌ماند جز دیالوگ‌ها و منولوگ‌هایی که هر کدام جدا‌جدا خیلی خوب هستند؛ اما سر هم که می‌شوند بیشتر از آن‌که ایجاد انسجام کنند، پراکنده می‌نمایند!

قاتل اهلی
قاتل اهلی

فیلم با منولوگی گیرا از اقتصاد و نفت و پول و سفره و ملت و مسئول و دزد و قول و وعده و وعید و… آغاز می‌شود. یک حاج آقای لات‌‌مسلک که حرف ِ دل مردم را می زند. حالا اتفاقا حاج آقای مومن قصه یعنی حاج جلال سروش (پرویز پرستویی) خودش هم در بدنه‌ی همین سیستم ِ پر از دزدی و فساد است! حاج آقا بلندبلند و درشت‌درشت حرف می‌زند، دست برقضا منورالفکر هم هست و مانعی نیست برای دوستی دخترش مهتاب (پگاه آهنگرانی) و بهمن (پولاد کیمیایی). از محسنات حاج آقا حالاحالاها باید گفت، مثل عبادتش و سجده‌اش رو به علم، دست و پا خیری‌اش، بذل و بخشش‌هایش؛ اما مهم‌ترینش این‌که حاج آقا می‌رود از یتیم‌خانه پسر بچه سوا می‌کند و می‌آورد نزد خودش، در خانه‌ی میلیاردی‌اش و هیتمن (۲) شخصی می‌سازد! کاش حاج سروش به‌جای این طفل معصوم‌ها دلبر مه‌پیکر گردن بلورش را به خانه می‌آورد. به هر حال گویی زیرزیرکی کار کردن و خود را منزه جلوه دادن از خلقیات حاج آقاست وگرنه ایشان هم برای خود یک‌پا مافیاست!

این‌که بگوییم دیالوگ‌های فیلم عالی‌ست، حرفی به گزاف نگفته‌ایم. آخر مگر از آقای کیمیایی عزیز غیر از این هم انتظار می‌رود؟ ولی قرار است با این دیالوگ‌ها به کجا برسیم؟ نوعی سوپاپ اطمینان؟ همه‌ی ما این دیالوگ‌ها را از بَر هستیم، حال هر کدام‌مان با ادبیات خودش. درد مملکت و ملت و کارگر و سرمایه‌گذار هم بر کسی پوشیده نیست، پس اگر قرار است توضیح واضحات داده شود و خواسته شود که بر دل هم بنشیند، حداقل باید داستان در بستری مناسب روایت شود، یا یک درام قوی و یا یک تراژدی ِ تکان‌دهنده. متاسفانه در فیلم قاتل اهلی با داستانی سر راست روبه‌رو نیستیم. گویی قرار است همه چیز گفته شود و این‌چنین یک ملغمه به وجود می‌آید که اتفاقا اصلا چیزی به‌درستی گفته نمی‌شود. فیلم می‌خواهد از فساد بگوید و ای کاش فقط روی آن تمرکز می‌کرد نه این‌که اختلاف بین نسل‌ها و شکاف طبقاتی مردمان را هم به میان بکشد و بعد در تنظیم لحن کاراکترها بماند. گویی فقط تاحدودی تکلیف حاج آقا و سیا با خودشان مشخص است و بقیه‌ی پرسوناژها، خیر!

قاتل اهلی
قاتل اهلی

مهتاب چه می‌خواهد؟ بهمن را؟ پدرش را؟ برادرش را؟ مادرش را؟ یا در لفافه سیاوش را؟ او افسرده بود و هیستریک و بعد با خودکشی خوب شد؟

بهمن چه؟ او به جای خانم سوسن خدابیامرز روی صحنه می‌آید یا به‌عنوان یک جوان خواننده و هنرمند امروزی؟ پس چطور در معارفه با حاج سروش یک‌مرتبه از دنده‌ی چپ بلند می‌شود و اگر فرصت داشت توی گوش پدر زن آینده هم می‌زد؟ نه‌تنها لحن بهمن عوض می‌شود، بلکه با همین سکانس کل لحن فیلم که به زور ثابت نگه داشته شده بود هم عوض می‌شود و دیگر هم به راه ِ اصلی خود برنمی‌گردد. پدری که نمی‌تواند یک دختر در ایران و یک پسر در خارج را ـ آن هم با بازی بسیار ضعیف جوان در نقش شهاب، پسر حاج سروش ـ  ضبط و ربط کند، چطور ادعای مملکت‌داری و کنترل اوضاع دارد؟ حاج آقایی که فقط ادعا دارد؛ اما پایش که بیفتد برای جوانی که هنوز دامادش نشده می‌خواهد ریش گرو بگذارد تا کنسرت‌هایش بی‌مشکل برگزار شود. نه، این کاراکترها خودشان هم نمی‌دانند با خود چندچند هستند. نه حاجی که لاف ِ کمک به خلق‌الله را می‌زند و نه بهمن که از یک آرتیست بدل به فیلسوف ِ متمایل به جاهل‌ها می‌شود.

در سکانس دعوا و زد و خورد کلامی بین حاجی و بهمن، مهم‌ترین بخش برای نگارنده «دکتر» خطاب شدن حاج آقاست! چه ظریف دقت کرده‌اند آقای کیمیایی به این واژه که مدت‌هاست کیلو کیلو به بی‌لیاقتان داده می‌شود و ارزش آن به کل در حال از بین رفتن است! فیلم از بحث پول‌شویی و فساد مالی می‌پرد به بحث‌های لاینحل خانوادگی و مصداق سه پلشت آید و زن زاید و مهمان عزیز آید می‌شود، بله همه چیز سر حاج آقا هوار شده. خب، الان بگرییم به حال او؟ آیا این مرد می‌شود نمادی از قهرمانی و مردانگی یا یکی مثل بقیه که وقتی به مشکل خورد، تازه یاد مردم افتاد؟ راستش آقای دکتر جلال سروش برای نگارنده، قهرمان نمی‌شود و نخواهد شد.

قاتل اهلی
قاتل اهلی

نمادهایی چون زالو و حجامت و خون در برابر فساد و دزدی و حق‌خواهی و عاشورا قرار گرفته‌اند و خیلی زیبا در حین ادای دیالوگ‌ها بین حاج سروش و حاج آقا نوربخش (پرویز پورحسینی) استفاده شده‌اند، فقط سوال من این است که آیا کراوات هم این وسط نماد است؟ ای کاش و ای کاش آقای کیمیایی عزیز ِ من حداقل این یک قلم کلیشه را فاکتور می‌گرفتند و نمی‌گذاشتند آدم بدهای داستان‌شان کراواتی باشند.

جدا از تمام آنچه که گفته شد، نحوه‌ی باز پس‌گیری هارد توسط سیا را فاجعه می‌دانم. کدام آدم عاقلی که قرار است اطلاعاتی به این مهمی، تاکید می‌کنم، اطلاعاتی بس مهم را روی یک هارد اندازه‌ی یک کیف دستی کوچک جابه‌جا کند، دقیقا دم ِ در همان شرکت فریب‌کار معامله و جابه‌جایی را انجام می‌دهد؟ هر چقدر هم تعقیب و گریز بعد از گرفتن هارد خوب از آب درآمده باشد؛ ولی دلیلی بر قبول آن‌چه که منجر به این تعقیب و گریز شد، نمی‌شود.

قاتل اهلی
قاتل اهلی

قاتل اهلی فیلمی‌ست پر از منولوگ‌های خوب، با بازی تر و تمیز آقای پرستویی و امیر جدیدی؛ ولی فاقد داستانی منسجم و گیرا. فیلمی که بخش‌هایی از آن کولاژ شده می‌نماید و گه‌گاه سبک و سینمای مسعود خان کیمیایی را خیلی قیصروار ـ مثل کشتن کریم آبمنگل در حمام که حالا شده به قتل رسیدن زاهدی در سونا ـ برای‌مان تداعی می‌کند بدون این‌که بر دل بنشیند و در ذهن بماند.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «قاتل اهلی» اینجا کلیک کنید.

۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «هیتمن» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *