آستیگمات (۱۳۹۶) (۱)
امتیاز فیلم «آستیگمات»: ***+ (سه و نیم از پنج)
تهیهکننده و کارگردان: مجیدرضا مصطفوی
نویسنده: پیام کرمی/ مجیدرضا مصطفوی
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۸۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
سن بلوغ در پسران و دختران تغییر کرده و به چند سال کمتر از آنچه که در نسلهای گذشته بود تنزل یافته. علت آن هر چه که باشد، از تاثیرات شبکههای اجتماعی و ماهواره و.. تا حادث شدن تغییرات در بدن انسانها، در کنار این بلوغ جنسی زودرس، بلوغ عاطفی زودرس هم ممکن است رخ دهد و یک کودک باهوش و دانا که در اثر شرایط اجتماع و خانواده تحت فشار قرار گرفته و به بلوغ زودرس رسیده، دنبال راهی برای رهایی خود از فشارها بگردد و به زن یا مردی بزرگتر از خود ابراز احساسات کند، نه یک ابراز عشق و عاطفه از سر ندانستن و سرخوشی کودکانه، بلکه ابراز حسی عمیق و مطمئن؛ یعنی همان اتفاقی که برای کسرا (محمد شاکری) در فیلم آستیگمات افتاده است.

کسرا، میانِ پدری الکلی (محسن کیایی) و مادر ناراضی و نگران از آینده (باران کوثری) در خانهای که هر لحظه ممکن است پدربزرگش (سیامک صفری) از آنها بگیرد، گیر افتاده. تنها کسانیکه حرف او را میفهمند مادربزرگش (مهتاب نصیرپور) و معلمش (نیکی کریمی) هستند؛ ولی آنها هم دقیقن نمیدانند کسرا چقدر پریشان است و تا چه حد درگیریِ بین والدینش روی او تاثیر گذاشته؛ و این فشارها و ناملایمات، فراتر از توان و تحمل او هستند.
در فیلم آستیگمات با سه نسل مذکر از یک خانواده طرف هستیم که شاید در ظاهر و برخی رفتارها متفاوت باشند؛ ولی هر کدام آینهی دیگری شدهاند و در این بین فقط کسراست که سعی میکند، تقلا میکند و دست و پا میزند تا مانند پدربزرگ و پدرش مصداق همان زالوهایی نباشد که در زیرزمین خانه در حال رشد کردن هستند. کسرا سعی میکند در عین کوچکی و خردسالی، مردی مطمئن و قابل اعتماد باشند، نه کسی که خون زنان خانواده را میمکد و دسترنج آنان را برای گذران زندگی حق مسلم خود میداند و مرتب با دروغگویی و وعده و وعید سعی میکند زندگی را پیش ببرد.
کسرا نمیخواهد یک خانواده درست مانند آنچه که در دل آن تونل تاریک باغ وحش میبینیم داشته باشد. خانوادهای که کل عقبهاش خلاصه میشود در دعوای پدر با پدربزرگ و میانداری مادربزرگ؛ سکانسی درخشان، تمامِ گذشته و حال و آیندهی خانوادهگی آنها، تمام تاریخ یک خانوادهی متلاشی شده را بیکم و کاست، درست در برابر چشمان کسرا و ما ترسیم میکند.
و همینجاست که دل مخاطب نهتنها برای کسرا، این پسرک باهوش و دوستداشتنی، بلکه برای آن فرزندی که در راه است نیز میسوزد، وحشت وجودش را فرا میگیرد و از خود میپرسد چه آیندهای انتظار آنها را میکشد؟ چه آیندهای انتظار صدها تن از این بچهها را میکشد؟

اما کسرا، او که رو راستترین فرد این خانواده است، میخواهد به هر نحوی شده این شرایط را عوض کند. او عملگراست و شدیدن آسیب دیده و شکست خورده در عشق، برای همین وقتی عرصه را تنگ میبیند، وقتی تحملش تمام میشود و از خشم لبریز، آرام و بیصدا انتقام میگیرد: از پدربزرگی خودخواه و سنگدل، از مادربزرگی که معلوم نیست چرا برای پسر معتادش زن گرفته شاید به این دلیل که خیال میکرده «زن بگیره درست میشه! بچهدار شه درست میشه!»، از پدری که استاد دروغگویی و پنهانکاریست، از مادری بیمسئولیت که فرزندش را رها میکند، از معلمی که درکش نکرد، از زندگی و آیندهی نامعلومش و کسرا بدون آنکه بداند، درستترین کار را میکند.
او فرزندیست که بیصدا، گوشهای به تماشای تکتک اعضای خانوادهاش ایستاده و تمام نامنظمیها و شکستهایشان را میبیند، بچهای که بیشتر از سن و سالش میفهمد و به با یک تصمیم انقلابی، خانوادهاش را تکان میدهد و متوجه شرایط میکند. فرزندی که به همان نسبت که بزرگ شده، باز هم کودک است و نیازمند رسیدگی پزشکی تا که روحش درمان شود، روحی که در اثر نرسیدن به عشقش، زخمی و افسرده شده و به این راحتیها، خوب نخواهد شد.
آستیگمات فیلم خوبی در حوزهی خانواده و اجتماع است که بازیگر خردسالش، محمد شاکری در آن میدرخشد و به یاد همهی ما میآورد با نسلی متفاوت، جدید، پرسشگر و عملگرا طرف هستیم که بیشتر از قبل نیازمند اهتمام و رسیدگی هستند، چه در خانواده، چه در مدرسه و چه در اجتماع.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آستیگمات» اینجا کلیک کنید.
بخاطر باران کوثری عزیز عالیه