برادرم خسرو (۱۳۹۴)
کارگردان: احسان بیگلری
نویسنده: پریسا هاشمپور / احسان بیگلری
تهیهکننده: سعید ملکان
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
از همین ابتدای کار، قاطع و محکم میگویم فیلم برادرم خسرو که اولین فیلم بلند احسان بیگلریست، یک فیلم بسیار خوب و پر احساس است. میگویم پر احساس، نه که فکر کنید شاهد یک فیلم عاشقانه و رمانتیک خواهید بود، بلکه در این فیلم، فیلمساز و عواملاش به خوبی نشان میدهند که بیمهری با انسان چه میکند.
تیتراژ بر روی یک دایره بالا میآید. شاید این دایره نشان از همهی آدمهاییست که در زندگیشان هرگز از یک سیکل بهخصوص خارج نمیشوند، یعنی جرأتش را ندارند؛ اما همین دایره وقتی به نام بازیگر خسرو، شهاب حسینی میرسد، گیر میکند. دیگر نمیچرخد. خسرو با این دایرهی مدام زندگی مشکل دارد. او مریض نیست، فقط متفاوت است.
ناهید (بیتا فرهی) و خسرو به خانهی برادرشان ناصر (ناصر هاشمی) آمدهاند. ناهید میخواهد یک سفر دو هفتهای به خارج از کشور داشته باشد و از آنجایی که خسرو را به دلیل بیماری نمیتواند تنها بگذارد، از برادرش و زن برادرش میترا (هنگامه قاضیانی) خواسته تا بازگشت او، مراقب خسرو باشند.
در همین ابتدای فیلم، زیادی آرام بودن خانهی ناصر آزار دهنده و در تضاد با روحیات خسروست. خانه ای که در آن یک کودک زندگی میکند، باید بسیار پر شر و شورتر از این حرفها باشد، اما تنها صدایی که در آن میپیچد، آوای پیانوست. موزیکی بسیار لایت که شایان با هنرمندی مینوازد. در حقیقت این خانهی زیادی ساکت بیشتر شبیه یک آسایشگاه است تا خانهی یک زوج جوان با یک فرزند خردسال که انتظار کوچولوی دیگری را نیز میکشند.
ناصر، دندانپزشک موفقیست؛ ولی هر چه در کار موفق است، بر خلاف خسرو، در روابط با افراد خوب عمل نمیکند. خسرو روابط عمومی خوبی دارد، قدرت رهبری و تاثیرگذاری روی افراد را دارد و میتواند آنها را سرگرم کند و توجهها را متوجه خود کند. هنری که ناصر هم در کودکی آن را داشته؛ اما به مرور زمان، شاید با سختگیریهای پدرش، آن را از دست داده یا وانمود میکند که آدم مقرراتی و خشکیست.
خشکی و قانونمندی ناصر، خسرو را به یاد پدرشان میاندازد. مقررات و رفتاری که باعث شده میترا هم اعتماد به نفسش را از دست بدهد و کمکم به همسری خانهنشین و وابسته به شوهرش بدل شود.
حالا که خسرو مهمان خانهشان شده، اوضاع در حال تغییر است. او طبق تشخیص پزشک به بیماری دو قطبی مبتلاست و الان در فاز شادیست. خسرو با ورودش به خانهش ناصر، مقررات دست و پا گیر و کسلکنندهی آن خانه را زیر سوال میبرد و با شادی و هنرش، میترا، شایان، همکاران ناصر و… را به وجد میآورد.
ابتدا به نظر میرسد که ناصر از رفتارهای خسرو ناراحت میشود؛ اما هر چه داستان پیش میرود، بیننده به این نتیجه میرسد که ناصر به خاطر وجود خسرو ناراحت است. او پسری بوده که در هفده سالگی رو در روی پدر ایستاده و در برابر سختگیری او قد علم کرده و به دنبال آرزویش رفته بوده. خسرو، چه درست و چه اشتباه، این قدرت را داشته، قدرتی که ناصر هرگز نداشته و حالا خود او هم در اوج موفقیت، دچار بحران روحی است. اتاق او و وسابلش، نشان میدهد که ناصر همچنان در گذشته زندگی میکند و از درون، نتوانسته از آن دوران دل بکند.
تحمل خانهی ناصر برای خسرو سخت است و این سختی زمانیکه ناهید به موقع از سفر باز نمیگردد تشدید میشود. روز به روز حال خسرو به خاطر رفتارهای ناصر بدتر میشود. ناصر عوض محبت کردن به خسرو آزارش میدهد، گذشته را نبش قبر میکند، منت سرش میگذارد، بیماریاش را به رخاش میکشد، تهدیدش میکند و کتکاش میزند. تمام این عوامل و نادیده گرفتن هنر بینظیر خسرو و عدم توجه به او، باعث میشود که بیماری او چنان تشدید شود که کمکم از کنترل خودش، اطرافیان و حتی پزشکاش خارج شود.
درد اینجاست که پدر، روح خسرو را کشته و حالا ناصر جا پای پدر گذاشته و این بار قصد جسم و جان برادر را کرده. ناصر دندانپزشک است و آنقدر از علم پزشکی میداند که داروی خواب قوی و داروهای اعصاب میتوانند با هم تداخل پیدا کنند و سبب مرگ شوند.
هر چه فیلم جلوتر میرود، داستان روی اعصاب ما هم تاثیر میگذارد و با دیدن جنبههای مختلف بیماری خسرو، آزاردهندهتر میشود. دلمان برای خسرو، این جوان سرزنده و هنرمند که ذرهذره روی پردهی سینما، آب شدن و سرگشتگیاش را میبینیم میسوزد و قلبمان برای مظلومیت او آتش میگیرد. شبی که خسرو خودش را خیس میکند، همانقدر که شایان و میترا نگران و ناراحت او هستند، بیننده هم برای او عمیقا ناراحت میشود و از ناصر بیشتر بدش میآید.
فیلم برادرم خسرو با موسیقی آشتیست. از آنجاییکه خسرو نوازندهی قابلیست و شایان هم دست کمی از عمویش ندارد، نقش موسیقی در فیلم پررنگ است. ابتدا آرام ملایم است و بعد به موسیقی متال و… میرسیم. سیری درست برای انتقال حس و حال فیلم توسط موسیقی.
فیلمبرداری با دوربین ثابت انجام شده و از نمای کلوزآپ بهخوبی بهره برده شده است؛ اما وقتی به فضای پرتنش میرسیم، فیلمبرداری به درستی، روی دست صورت میگیرد و استرس را منتقل میکند. جدا از اینکه فیلمبرداری در کل بدون ریسک صورت گرفته؛ ولی هنرمندانه است. خرق عادت فیلمبرداری در سکانس گیتار الکتریک زدن خسرو شدیدا به چشم میآید. زمانیکه او ساعت چهار صبح، روی تخت افتاده و مینوازد. میدانیم که او وارد فازی به نام فاز شیدایی در بیماریاش شده و اینجاست که فیلم برداری، موسیقی، گریم و بازی بینقص شهاب حسینی تنش، ناآرامی و شیدایی را به مخاطب منتقل میکند.
خسرو باهوش است و خوب بلد است از وسایل الکترونیکی و فضای مجازی استفاده کند. او معتقد است که باید از آدمها زمانی که حواسشان نیست فیلم گرفت، چون آن زمان انسان خود ِ واقعیاش را نشان میدهد.
در گرهگشایی، ناصر تنفر از خود را به اوج میرساند. مردی دروغگو و بیمار که فقط برایش پیروی بقیه از خودش اهمیت دارد و هر چه که بر خلاف خواستهاش باشد را به نحوی تغییر میدهد. او میخواهد همهی اطرافیانش را کنترل کند و اشتباهاتش را گردن آنها بندازد و خود را از هر اتهام و خطایی مبرا سازد. همین رفتارهاست که خسرو را در نهایت به جنون میرساند. او اول در عکسهای قدیمی تصویر پدر را جدا میکند و بعد هم اتاقی که یادآور پدر و رفتارهایش است را نابود میکند. دیدن تصویر کلنل ِ اس اس، هانس لاندا با بازی کریستف والتس از فیلم حرامزادههای لعنتی (۱) هم شاید تاکیدی بر غیرقابل تحمل بودن ناصر باشد. کاراکتری که سعی کرد بر حسب منافع شخصی و حفظ جانش پیش برود؛ ولی هرگز بخشیده نشد.
سفر خسرو با همراهی ناصر تمام می شود. خسرو به خانه باز میگردد و به ما هم با تصویر و مدرک ثابت میکند، زمانیکه آدمها حواسشان نیست، خود ِ خود ِ واقعیشان را نشان میدهند.
دو برادر همراه خواهرشان در جاده سفر میکنند و از تونلی خارج و به تونلی دیگر وارد میشوند و در آخر اتومبیلشان در سیاهی تونل گم میشود. بهترین پایان برای زندگیهای بیبازگشت و تاریک ِ خسرو و بقیه سرنشینان ماشین.
پینوشت:
۱) فیلم حرامزادههای لعنتی یا حرامزادههای بیشرف یا همچنین لعنتیهای بیآبرو (Inglourious Basterds) فیلمی از کوئنتین تارانتینو، محصول سال ۲۰۰۹ میلادیست. حوادث فیلم در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق میافتد و فیلمساز، پایان جنگ جهانی دوم و رایش سوم را در یک ماجرای کاملا خیالی به تصویر کشیده است.