فیلمهای کمدی و دردسرهای منتقدین سینما
چندیست که در کمال تأسف، فیلم کمدی ساختن در کشورمان معنای اصلیاش را از دست داده و جهتش را گم کرده است.
فیلم کمدی ساختن شده فحاشی، مسخرهبازی درآوردن، جیغ و داد کردن، دیگران را به خاطر گرایشهای قومیتی و نژادی و تمایلات احساسی و جنسیشان مورد استهزا قرار دادن، جوکهای کمر به پایین را در قالب دیالوگهای سخیف بیان کردن و… .
خیلی ناراحتکننده است که در اکثر این فیلمها، نه فیلمنامه اهمیت دارد، نه میزانسن و تدوین و بازی و موسیقی و… ، آنچه که مهم است، تنها در یک کلمه خلاصه میشود: «گیشه»!
یک فیلم، به نام کمدی، سر هم بندی میشود تا فقط و فقط مخاطبین سینما را به سالنها بکشاند و تا میتواند بفروشد. نتیجه چیست؟ خراب کردن سلیقهی بیننده، ناراحت کردن قشری که انتظاراتی به حق را از سینمای کشورمان دارند، هدر دادن پول و وقت مخاطب، پایین آوردن سطح کیفی سینمای خوب و رو به رشدمان و کمکم، زده کردن مردممان از فیلمهایی با ژانر کمدی. جالب آنکه به تازگی پدیدهی دیگری در حال ظهور است! طرف فیلم درام میسازد و برای کشاندن بیننده به پای گیشه، میگوید فیلم ِ من، کمدیست! به هر روی.
حال منتقدین سینما که در حال انجام وظیفهشان هستند، به حق، به فیلمهای کمدی این چنینی خرده میگیرند و نتیجه میشود مورد توهین قرار گرفتنشان! که چرا میگویی فیلم خوب نیست و دلیل هم این ذکر میشود که فیلم فروش بالایی داشته!
آیا فروش بالا، دلیل بر خوب بودن و اصولی بودن فیلم است؟ کدامیک از این فیلمهای کمدی سالهای اخیر بهمانند فیلمهای «اجارهنشینها»، «حاجی واشنگتن»، «لیلی با من است»، «لباسی برای عروسی»، «مومیایی ۳»، «مارمولک»، «آدم برفی»، «مدرسهی پیرمردها»، «مرد آفتابی» و فیلمهای بسیار خوبی از این دست، در یادها خواهند ماند؟ آیا بدل به آثاری ماندگار میشوند یا فقط قرار است با به سخره گرفتن بیننده، فیلمساز بدل به یک سرمایهدار شود و چون منتقدین سینما به آنها اعتراض کنند، بگویند: «ولش کن، تو نقدت را بنویس، من هم پول را به جیب میزنم!» و اینجاست که دیگر انگیزهی اصلی فیلمساز این چنینی بر منتقد آشکار میشود؛ ولی تا او قلم به دست میگیرد و مینویسد، عدهای به خودش و نوشتهاش ـ گاهی هم خانوادهاش! ـ حملهور میشوند. افرادی که یا از عوامل فیلماند و یا بنا به دلایل ِ بسیار محترمی، تحت تأثیر فیلم قرار گرفتهاند. حال تکلیف منتقد چیست؟ فحش بخورد؟ تهدید شود؟ بترسد؟ یا که سکوت کند؟
مطمئنا منتقد دلسوز و واقعبین، کسی که به سینما و سینماگران حقیقی کشورش امید دارد، کارش را با جدیت بیشتری انجام میدهد، نمیهراسد و سعی میکند تا جاییکه میتواند شأن سینما و مخاطبین سینما را حفظ کند. او به فیلمهای بد، اعتراض میکند تا بالاخره صدایش شنیده شود و البته که شنیده میشود .گرنه دلیلی برای توهین به او وجود ندارد!
اما غرض از نوشتن این خطخطی، مقالهای بود که امروز خواندم و در زیر بخشی از آن را نقل کردهام: «چرا مردم آن سوی مرز به فیلمهای کمدی ایرانیها نمیخندند؟» (۱)
امید است مخاطب آگاه کشور، که قدر سینمای خوبمان را میداند، متن کامل مقالهی نقل شده را مطالعه نماید و بیش از پیش خواستار ساخت فیلمهای کمدی خوب و درخور ایران و ایرانی باشد.
« چرا مردم آنسوی مرزها به فیلمهای کمدی ایرانیها نمیخندند؟
جام جم نوشت: سینمای کمدی ایران نه راهی به اکران عمومی کشورهای جهان حتی کشورهای همسایه و منطقه پیدا میکند و نه توان حضور در جشنوارههای جهانی را دارد.
شرکت در جشنوارههایی که عموما رویکردی جدی دارند پیشکش، فیلمهای کمدی سینمای ایران حتی در جشنوارههای فیلمهای کمدی دنیا هم پذیرفته نمیشوند یا تلاشی هدفمند برای حضور در آن و رقابت با دیگر آثار کمدی سینمای جهان نمیکنند.
اگر سیاستگذاری برخی جشنوارههای مهم را مبتنی بر انتخاب فیلمهای عموما تلخ و سیاه از سینمای ایران بدانیم و اذعان کنیم آنها تمایلی برای حضور چهره خندان و شادابی از کشور ما ندارند، اما این پیشفرض قابل تعمیم به جشنوارههای کمدی و اکران عمومی کشورهای مختلف نیست و از اینرو میتوان دنبال دلایل کیفی، استاندارد نبودن و نداشتن زبان جهانی فیلمهای کمدی ایران گشت. همه اینها ما را به واقعیتی تلخ و تراژیک درباره سینمای کمدی ایران میرساند که بشدت در صادرات خنده به جهان ناتوان است و باعث میشود همچنان مخاطبان جهانی، فقط آن صورتک گریان سینمای ایران را ببینند و بس.
فیلمنامههای بومی و بیقصه
سیروس تسلیمی، تهیهکننده و پخشکننده سینما درباره حضور نداشتن سینمای کمدی ایران در جهان به جامجم گفت: به نظرم این تفکیک از جانب سینمای جهان وجود ندارد که حتما فیلمهای تلخ ما را بپسندد و واقعا اگر فیلم خوب و استانداردی از سینمای کمدی ایران ارائه شود، برای حضور در جشنوارهها یا اکران پذیرفته خواهد شد. منتهی اشکال سینمای کمدی ایران این است که فیلمنامه آن خیلی بومی نوشته میشود و مخاطب خارجی متوجه طنز و تکیه کلامهای آن نمیشود. حتی اگر حرفها و نشانههای فیلمهای کمدی ایران به زبان مقصد دوبله هم شود، باز آنها متوجه نمیشوند، ارتباط برقرار نمیکنند و نمیخندند. درواقع با این شیوه، هیچ مخاطب خارجی، سینمای کمدی ایران را جدی نمیگیرد.
این فیلمنامهنویس در ادامه و در نقطه مقابل به تاثیرگذاری و ارتباط خوب مخاطبان نقاط مختلف جهان با فیلمهای کمدی کشورهایی نظیر آمریکا، فرانسه و ایتالیا اشاره کرد و گفت: قصه سینمای کمدی این کشورها برای همه مردم قابل فهم است و تماشاگران از هر نقطه دنیا حرف آنها را میفهمند، بویژه در قدیم این مساله مشهود بود و به عنوان مثال مردم جهان ارتباط خیلی خوبی با کمدیهای لویی دوفونس یا فیلمهای کمدی مارچلو ماسترویانی برقرار میکردند. ما هم هنگام دیدن این آثار همانقدر در ایران میخندیدیم که یک تماشاگر اروپایی به آنها میخندید.
تسلیمی افزود: فیلمهای کمدی ما بیقصه است و داستان روتین قابل درکی برای مخاطب غیرایرانی ندارد. حتی برخی از این فیلمهای کمدی در شهرستانهای دور هم با تماشاگر ارتباط برقرار نمیکند و انگار فیلمنامه این آثار بیشتر برای تهرانیها نوشته میشود. وقتی تماشاگر ایرانی خیلی روی خوش به این قبیل فیلمهای کمدی نشان نمیدهد، چه انتظاری داریم این فیلمها خوشایند مخاطبان خارجی باشد. »
پینوشت:
۱) برای مطالعهی متن کامل مقالهی «چرا مردم آن سوی مرز به فیلمهای کمدی ایرانیها نمیخندند؟» اینجا کلیک کنید.