خانه / نقد فیلم / مقایسه‌ی دو فیلم (مصائب ژاندارک ـ ۱۹۲۸ / محاکمه ژاندارک – ۱۹۶۲)

مقایسه‌ی دو فیلم (مصائب ژاندارک ـ ۱۹۲۸ / محاکمه ژاندارک – ۱۹۶۲)

مقایسه‌ی دو فیلم (مصائب ژاندارک ـ ۱۹۲۸ / محاکمه ژاندارک – ۱۹۶۲)

مصائب ژاندارک (۱۹۲۸) (۱)
(1928) The Passion of Joan of Arc

کارگردان: کارل تئودور درایر
نویسنده: جوزف دلتیل/ کارل تئودور درایر
توزیع‌کننده: سوسیته ژنرال دو فیلم

ژانر: تاریخی / تراژدی
محصول: فرانسه
مدت: ۱۱۰  دقیقه

*****************

محاکمه ژاندارک (۱۹۶۲) (۲)
(1962) The Trial of Joan of Arc

نویسنده و کارگردان: رابرت برسون
تهیه‌کننده: اگنس دلای

ژانر: تاریخی / تراژدی
محصول: فرانسه
مدت: ۶۵ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 مقایسه‌ی دو فیلم (مصائب ژاندارک ـ ۱۹۲۸ / محاکمه ژاندارک – ۱۹۶۲) 

تاکنون فیلم‌‌های زیادی در مورد ژاندارک و سرنوشت غم‌انگیز او دست‌مایه‌ی فیلم‌های سینمایی قرار گرفته‌اند و اکثرا هم موفق بوده‌اند، به‌مانند فیلم ژاندارک (۱۹۴۸) با بازی اینگرید برگمن در نقش دوشیزه‌ی اورلئان؛ اما هیچ‌کدام از فیلم‌‌هایی که تاکنون در مورد ژاندارک، قهرمان ملی فرانسه ساخته شده‌اند، نتوانسته‌اند به موفقیت فیلم «محاکمه‌ی ژاندارک» روبر برسون نائل شوند. برسون، هنرمندی بود که بیشترین تأثیر را بر روی سینمای موج نوی فرانسه گذاشت و ژان لوک گدار، به حق، شخص ِ او را «سینمای فرانسه» خطاب کرده است.

محاکمه‌ی ژاندارک
محاکمه‌ی ژاندارک

تفاوت اصلی فیلم برسون با فیلم‌‌های دیگری که قبل و بعد از او در مورد ژاندارک ساخته شد، این است که او جلسات محاکمه‌ی ژاندارک را بسیار صادقانه در برابر دیدگان مخاطبین سینما تصویر کرده و به جرأت می‌‌توان گفت محاکمه‌ی ژاندارک ِ برسون، بهترین فیلمی‌ست که تاکنون در مورد ژاندارک ساخته شده است، البته که قبل از روبر برسون، کارل تئودور درایر به موضوع محاکمه‌ی ژاندارک پرداخته بود و فیلمی صامت با نام «مصائب ژاندارک» را در سال ۱۹۲۸ به اکران عموم درآورد. فیلمی که توجهات زیادی را به خود جلب کرد؛ اما فیلم برسون، به ا‌ذعان بسیاری از منتقدین سینما و فیلم‌سازان، فیلمی ماندگار با میزانسنی فوق العاده و فیلم‌نامه‌‌ای بی‌همتاست که توانسته حجت را در مورد ژاندارک نوزده ساله و کاریزمای او، تمام کند.

فیلم‌نامه‌ای که برسون در مورد ژاندارک و دوران محاکمه‌ی او نوشته است، صداقت همیشگی سینمای او را دارد، بی‌تکلف و بی‌اغراق. فیلم‌نامه و دیالوگ‌ها چنان دقیق نگاشته شده‌اند که خارج از حیطه‌ی مکان و زمان حرکت می‌کنند و همین امر فیلم را بدل به فیلمی جهان شمول و زمان شمول کرده است؛ فیلمی برای تمام فصول.

ژاندارک ِ برسون، مقاوم است، جیغ نمی‌زند، غیر از یکی دو صحنه آن هم در خفا، گریه نمی‌کند و در کل ما با زنی بیچاره و درمانده طرف نیستیم. از آن سو، فارغ از بحث قدیسه بودن ژاندارک، بیننده با فردی مافوق بشر هم روبه‌رو نیست بلکه برعکس، با انسانی مواجه است که می‌ترسد، خطا می‌کند و سپس توبه. او از درگاه الهی طلب مغفرت می‌کند و نشان می‌دهد با این‌که دوشیزه‌‌ای پرهیزگار است؛ اما معصوم نیست. ژاندارک ِ رابرت برسون، شاید ظاهری فریبنده نداشته باشد؛ ولی مطمئنا باطنی شایسته و زیبا دارد و فیلمی‌ست که باید آن را دید و از هر نمای آن آموخت.

حال که به فیلم‌نامه اشاره شد، بد نیست کمی هم از خود ِ فیلم گفته شود و مقایسه‌ای بین دو فیلم «مصائب ژاندارک» و «محاکمه‌ی ژاندارک» صورت گیرد و ترجیحا در این نقد و بررسی حرفی از فیلم «ژاندارک» (۱۹۴۸) ساخته‌ی ویکتور فلمینگ به میان آورده نمی‌شود چون این فیلم برخلاف فیلم درایر و فیلم برسون، محصولی هالیوودی‌ست و به زندگی ِ کلی ژاندارک پرداخته و نه صرفا دادگاه جنجالی و تأمل‌برانگیز او.

مصائب ژاندارک
مصائب ژاندارک

با تماشای دو فیلم، در ابتدا مشترکات زیادی به چشم می‌خورند. سیاه و سفید بودن فیلم‌ها،‌ جو کلیسایی ِ سرد و خشن و مردانی که خود را مردان خدا می‌خوانند؛ اما در چهره‌شان هیچ اثری از مهربانی و لطف که خاص خداوند است وجود ندارد و تنها بخش لطیف فیلم به زنی جوان و زیبا برمی‌گردد که مردانه لباس پوشیده و بسیاری او را یک قدیسه می‌دانند. ولی هر چه دو فیلم پیش می‌روند، تفاوت‌هایی اساسی آشکار می‌شوند و فیلم برسون ذره‌ذره قدرتش را به رخ می‌کشد.  ژاندارک برسون برخلاف ژاندارک درایر، ترسش را آشکارا هویدا نمی‌کند و در چشمان معصومش خوف و بی‌پناهی موج نمی‌زند. خیلی هم نمی‌توان از درایر که کاملا مشخص است شدیدا تحت تاثیر داستان ژاندارک قرار گرفته و مجذوب آن شده خرده گرفت. نام فیلم او مصائب ژاندارک است و ناخودآگاه مخاطب را به یاد مصائب مسیح ِ پیامبر می‌اندازد، در حالی‌که برسون فقط روی مقوله‌ی دادگاه تمرکز کرده و در لایه‌های زیرین فیلم به پاکی ِ بی‌مثال دوشیزه‌ی فرانسوی پرداخته است. فیلم برسون در همه‌ی بخش‌ها شدیدا مینیمال است از فضای دادگاه و پرسش کشیش و پاسخ‌های صریح و کوبنده‌‌ی ژاندارک گرفته تا استفاده از نماها و حتی زمان فیلم. برسون بیشتر از یک ساعت نیاز به ادامه دادن کار نداشته. یک ساعتی که بخش عمده‌ی آن به سوال و جواب‌های بی‌وقفه که ریتم فیلم را در عین آرامش ظاهری تند نگه می‌دارد می‌گذرد و در کنار ژاندارک بیننده هم فشار شدید روانی و خفقان را حس می‌کند؛ یک فضای کاملا هراس‌انگیز. در میان این همه عصبیتی که فیلم برسون به وجود می‌آورد، ژاندارک، حقیقتا به‌عنوان یک لیدر کاریزماتیک تصویر می‌شود و نه زنی منفعل و ترسان که مانند ژاندارک درایر مدام اشک بریزد و بعد از مدتی حوصله سر بر شود و تصورات مخاطب از شخصیت مقاوم ژاندارک را از بین ببرد.

جنس مردان دادگاه تفتیش عقاید در دو فیلم بسیار متفاوت است. مردان ِ درایر، ترسو، فرصت‌طلب و حریص نسبت به زنان هستند حتی اگر زنی لباس مردانه بر تن داشته و موهایش هم کوتاه باشد؛ ولی مردان برسون به پایه‌های حکومت دینی‌ای که بنا کرده‌اند و منفعت انگلستان و شاه می‌اندیشند و بس. آن‌ها ژاندارک را چون یک اپزوسیون قدرت‌مند می‌بینند که یا باید به زانو در بیآید تا دیگر کسی جسارت ایستادن در برابر شاه و کلیسای انگلستان را نداشته باشد یا باید حذف شود تا همه‌ی فرانسوی‌ها بترسند. در این‌جا می‌توان به دیدگاه کلی دو فیلم‌ساز هم پی برد. برسون  با دیدی منطقی، وطن‌پرستانه و بر اساس حقیقت، نجابت ژاندراک و راسخ بودن او بر سر عقیده‌اش را بدون تعجیل و با متانت در تصاویر نشان می‌دهد و اجازه می‌دهد بیننده‌اش انتخاب کند که حق با چه کسی و کدام طیف است، برسون از اعمال صریح عقایدش در فیلم پرهیز کرده؛ ولی درایر نتوانسته این‌گونه به موضوع ژاندارک و دادگاه او نگاه کند و با احساساتی غلیظ فیلمش را پیش برده. موضع‌گیری درایر نگارنده را به یاد راویان داستان‌های مذهبی و تاریخی وطنی انداخت. کسانی‌که به جای تعریف کردن اصل ِ قصه و حق‌طلبی و حق‌خواهی ِ کاراکترها، درگیر فرعیات می شوند و به‌جای تمرکز بر ایدئولوژی‌ ِ شخصیت تاریخی و مذهبی، روایت‌شان را روی مظلومیت آنان متمرکز کرده و عملا نتیجه‌گیری از ماجرا را دست‌خوش تغییرات عمده و وابسته به تألم و احساسات آنی می‌کنند.

محاکمه ژاندارک
محاکمه ژاندارک

همان‌طور که گفته شد از دیگر مشترکات واضح دو فیلم سیاه و سفید بودن آن‌هاست، مصائب ژاندارک به‌خاطر جبر آن زمان و دادگاه ژاندارک بنا به دید فیلم‌سازش که بهترین استفاده را از این رنگ‌ها برده. برسون هوشمندانه در میان رنگ سیاه و انواع طیف‌های طوسی، از رنگ سفید استفاده کرده و آن را چون نمادی به‌کار گرفته. کشیش سفیدپوش که مانند فرشته‌ی نگهبان ژاندارک است، آرمیدن ژاندارک در تخت‌خواب با لباس و ملحفه‌های سفید که نوید رستگاری او را می‌دهد و.. که تاکیدی‌ست مجدد بر مینیمال بودن این فیلم، درست مثل دیالوگ‌های آن که با دقت و لحنی درست ادا می‌شوند و با این‌که مشخص است دوشیزه‌ی اورلئان در زندان و محکمه است، هیچ تأکیدی بر مکان فیلم صورت نمی‌گیرد. نحوه‌ی قرار گرفتن دوربین و تدوین ِ ماهرانه، ژاندارک ِ برسون را معصوم جلوه نمی‌دهد. او هرگز به دوربین نگاه نمی‌کند تا مبادا نگاهش، مخاطب را برآشوبد و دل او را به درد آورد چون، ژاندارک ِ برسون، نیازی به دل‌سوزی بیننده ندارد. مقاومت او، منش او و لحن او آشکار است و درست نشان دادن همین ایستادگی‌ست که فیلم برسون را سرآمد کرده است. با این‌‌که محیط فیلم خشن است؛ ولی در جای جای آن شاعرانگی موج می‌زند، مانند لحظه‌های تنهایی ژاندارک، وجود سگ کوچک، رهایی پای ژاندارک از پابند و زنجیر، حرکت رهایی‌وار پرندگان، گم شدن صلیب و ژاندارک هر دو در میان دود و آتش، و در آخر، تنه‌ی سوخته‌ی چوب اعدام و زنجیرهای متصل به آن که به صلیب کشیده شدن و عروج عیسی‌وار ژاندارک را یادآور می‌شود تا برخلاف فیلم درایر که به هرج و مرج ختم می‌گردد، فیلم برسون با پایانی بی‌نقص و قوی، با تکیه بر ماندگاری ابدی ِ نام ژاندارک و اندیشه‌ و مقاومت او در برابر آن‌چه ناروا می‌دانست، با موسیقی ِ پررنگ به اتمام برسد ـ موسیقی در فلم برسون مزیتی مهم نسبت به فیلم درایر است ـ و به‌عنوان فیلمی یک ساعته و شدیدا تاثیرگذار در اذهان، حک شود.

فیلمی که یک سیر ِ درست را از مواجه با حقیقت تلخ و ترس از شکنجه و سوزانده شدن را به سمت خودشناسی و ایستادگی می‌پیماید و در بطن، جدا از حق‌طلبی، خیلی ظریف به برابری ِ زن و مرد اشاره می‌کند. آن‌چه که حداقل اکنون دست‌یافتنی نیست و این‌طور به نظر می‌رسد که تا سال‌های متمادی هم، هم‌چنان محقق نشود.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «مصائب ژاندارک» (The Passion of Joan of Arc) اینجا کلیک کنید.

۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «محاکمه ژاندارک» (The Trial of Joan of Arc) اینجا کلیک کنید.

ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ ِ 

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *