خانه / نقد فیلم / نخستین انسان (۲۰۱۸)

نخستین انسان (۲۰۱۸)

نخستین انسان (۲۰۱۸) (۱) (۲)

First Man (2018)

امتیاز فیلم «نخستین انسان» از پنج ستاره: **** (چهار از پنج)

کارگردان: دیمین شزل
نویسنده: جاش سینگر
براساس کتاب «نخستین انسان: زندگی‌نامه‌ی نیل آ. آرمسترانگ» اثر جیمز آر. هانسن (۳)
تهیه‌کننده: ویک گادفری / دیمین شزل / مارتی باون / ایزاک کلاونسر

ژانر: درام-بیوگرافی / تاریخی
محصول: ایالات متحده آمریکا
مدت: ۱۴۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 قهرمانی واقعی 

این‌که دیمین شزل و بقیه‌ی عوامل و سازندگان فیلم نخستین انسان چقدر بر سر نشان ندادن نصب پرچم آمریکا در کره‌ی ماه و زوم نکردن روی آن اتفاق در کشورشان بازخواست شدند به‌کنار، قلب نگارنده بیشتر وقتی درد آمد که هنگام تماشای فیلم مرتبا مجبور بود آن را چند ثانیه یا یکی دو دقیقه به‌عقب برگرداند و دومرتبه تماشا کند، چون راستش مدام فکرش پرت می‌شد به سمت این ضرب‌المثل و رشته‌ی کار از دستش در می‌رفت که: «شنیدن کی بود مانند دیدن.»

نخستین انسان
نخستین انسان

همه‌ی ما شنیده‌ایم فضاپیمای آپولو ۱۱ توانست بر سطح ماه بنشیند و نیل آرمسترانگ نخستین انسانی بود که روی کره‌ی ماه قدم گذاشت؛ اما آیا این جمله‌ی کوتاه می‌تواند حق مطلب را تمام و کمال ادا کرده و شنونده‌اش را متوجه اتفاقی چنین بزرگ در تاریخ بشریت نماید؟ آیا شنونده متوجه عمق کاری که صورت گرفته می‌شود؟ آن هم در نیم قرن پیش که افرادی در کشور نگارنده هنوز بر سر این مطلب که باید با پای چپ به مستراح ورود کرد یا راست، درگیر بودند، و شوربختانه این‌که هنوز هم عده‌ای درگیرِ این نوع از مسائل هستند، به هر روی.

جاش سینگر مدتی‌ست خود را به‌عنوان فیلم‌نامه‌نویسی که خوب بلد است کارهای اقتباسی بنویسد جا انداخته و در نگارش فیلم‌نامه‌ی نخستین انسان نیز موفق عمل کرده و اصل وفاداری را رعایت نموده که همین اصل وفاداری، موجب شده تا ریتم فیلم‌نامه و به طبع آن ریتم فیلم، کمی کند باشد. البته که تحمل ضربآهنگ کمی کند قصه ـ نگارنده معتقد برای رسیدن به فرم درست فیلم انتخاب چنین ریتمی اجتناب‌ناپذیر بوده ـ به گره‌گشایی فوق‌العاده‌ی آن می‌ارزد و ارزشش را دارد.

مخاطب فیلم از لحظه‌ای با آرمسترانگ (رایان گاسلینگ) همراه می‌شود که او درگیر بیماری دختر کوچکش است و روی کارش تمرکز کافی ندارد. از آن‌جایی که فیلم با محوریت قهرمانی چون آرمسترانگ ساخته شده، شزل بهترین انتخاب را برای فیلم‌برداری کرده و اکثرا از نماهای نزدیک بهره برده و کاری کرده تا بیننده خواه ناخواه خود را نزدیک به آرمسترانگ و درگیر در مشکلات و احساسات او بداند. احساساتی که با بازی زیرپوستی و حساب‌شده‌ی گاسلینگ خوب از کار درآمده و دردی عمیق و رنجی شدید و درونی را القا می‌کند. ناراحتی‌ای که درمانی ندارد و فقط باید با آن کنار آمد. بازی‌‌ای که شزل از گاسلینگ گرفته، برای مخاطب ایرانی، می‌تواند یادآور بازی شهاب حسینی در فیلم فروشنده باشد.

نخستین انسان
نخستین انسان

سَوای آن دید و انتظاری که همواره کامیک‌بوک‌های ماروِلی و هالیوود از قهرمان و قهرمانی به کودکان داده و در نظر آنان سوپرمن، مرد شش میلیون دلاری، واندر وومن، بت‌من، اسپایدرمن، بلک پنتر و.. را نماد موفقیت و قهرمانی، البته با نیروهای فرازمینی و خارق‌العاده معرفی کرده، آرمسترانگ قهرمانی‌ست در قد و قامت انسان زمینی با همه‌ی محدودیت‌ها و ترس‌های انسان‌گونه‌اش و دقیقا همین فاکتورهای اوست که دوست‌داشتنی‌اش کرده و از او الگویی مناسب برای هر انسانی می‌سازد.

نیل مردی‌ست ساکت، کمی خجالتی، مهربان، دقیق، احساساتی و درون‌گرا. پدری که انگار تکه‌ای از وجود خود را همراه با دخترش به خاک سپرد و در طی سال‌ها سعی کرد مقاوم باشد و تمام و کمال به زندگی باز گردد، اتفاقا داشت موفق می‌شد که بلند پروازی آمریکایی کار دست همه و از جمله او داد و مأموریت‌های آپولو، دانه‌دانه رفقایش را از او ربود.

نخستین انسان، بالانس خوبی بین فشار کاری و زندگی آرمسترانگ برقرار کرده. غم او از فوت دخترش، توأمان شده با فشار آموزش برای رفتن به فضا و غلبه بر ترس‌ها. نیل، مردی‌ست که در برابر تمام این تملایمات مقاومت کرده و هر روز به سمت بهتر شدن پیش می‌رود، تا جایی‌که وقتی بیننده قدم گذاشتن او بر سطح ماه را می‌بیند، در دل می‌گوید این حق اوست؛ این موفقیت، پاداش همه‌ی زحمات و پای‌مردی‌اش است.

فشاری که در فیلم به آرمسترانگ و همسرش جنت شارون با بازی تحسین‌برانگیز کلر فوی می‌آید، چه به‌سبب مسائل زندگی و چه به‌خاطر کار نیل و اقامت در پایگاه ناسا، بخش مهمی از فرم فیلم را شکل داده و مخاطب هم این فشار را خیلی خوب روی خودش حس می‌کند؛ ضربآهنگ آرام فیلم هم این فشار را تشدید و به درک گذر زمان کمک کرده تا ذره‌‌ذره تحول درونی و بیرونی در زندگی و کار و احساس نیل و همسرش شکل بگیرد و سکانس پایانی بین آن دو، که بی‌کلام و آرام است، از احساس و عشق لبریز شود.

نخستین انسان
نخستین انسان

شزل هنر کارگردانی‌اش را برای ساخت این فیلم محک زده و با نور و انعکاس آن در شیشه‌ها ـ کلاه فضانوردی، شیشه سفینه، شیشه پنجره‌ها و اتاقک قرنطینه و.. ـ بازی کرده و بر جذابیت بصری فیلمش افزوده؛ اما اوج هنر کارگردانی بصری او از لحظه‌ای شکل می‌‌گیرد که آپولو یازده، روی سطح کره‌ی ماه می‌نشیند و او بیننده را با نماهای خاصی که فقط از روی کره‌ی ماه قابل روئت است، از سالن سینما، به سفری فضایی می‌برد. سفری که سعی شده فراملیتی صورت گیرد و به همین دلیل هم بسیاری در ایالات متحده، او و سازندگان فیلم نخستین انسان را مورد انتقاد شدید قرار دادند که چرا بر روی پرچم آمریکا و نصب آن توسط آرمسترانگ در کره‌ی ماه، تمرکز نکرده‌اند.

از طرفی، هر چقدر هم عده‌ای از فیلم‌های هالیوودی بد بگویند و بسیاری از آثار صنعت سینمای هالیوود را جانب‌دارانه، مغرضانه، تخیلی، و اتفاقات فیلم‌‌هایش را حقه و تروکاژ بخوانند، هیچ تغییری در این واقعیت مسلم ایجاد نخواهد شد که ناسا توانست انسان به کره‌ی ماه بفرستد و اکنون نیز در حال تشکیل یک کلونی روی آن کره است، رویدادی که بی‌شک تاریخ بشریت را متحول کرد و از نیل آرمسترانگ، یک قهرمان واقعی ساخته؛ یکی از واقعی‌ترین قهرمان‌های دنیای ما انسان‌ها.

پی‌نوشت:

۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «نخستین انسان» اینجا کلیک کنید.

۲) برای مطالعه در مورد پوسترهای فیلم «نخستین انسان» در همین سایت  اینجا کلیک کنید.

۳) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد کتاب «نخستین انسان: زندگی‌نامه‌ی نیل آ. آرمسترانگ» اینجا کلیک کنید.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *