هفت ماهگی (۱۳۹۴)
نویسنده و کارگردان: هاتف علیمردانی
تهیهکننده: منصور لشکریقوچانی
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۸۵ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
فیلم هفت ماهگی همانطور که از نامش هم پیداست، در مورد بارداری و بچهدار شدن است. زوج جوان رعنا (باران گوثری) و مهرداد (حامد بهداد)، بعد از اینکه فرزند اولشان را قبل از بهدنیا آمدن از دست دادهاند، دوباره تصمیم به بچهدار شدن گرفتهاند و رعنا در هفتمین ماه بارداریاش است. شاید اثرات بارداری و استرس زیاد است و یا شاید واقعا رعنا از مهرداد چیزی مبنی بر خیانت دیده که تمام مدت کارشان شده بحث و جدل کردن.
رعنا حساس شده و علائم افسردگی هم دارد. مهرداد قول میدهد که این دو ماه باقی مانده را بیشتر کنار رعنا باشد؛ اما او از آن آدمهاییست که قولشان قول نیست و رعنا با اینکه همسرش را میشناسد، باز هم ته دلش به او امید دارد. مهرداد بوتیک خوب و بزرگی دارد و بیشتر سرش با کارش گرم است.
رعنا و مهرداد در یک ساختمان با مادر مهرداد، زری (فرشته صدر عرفایی) و خواهرش طناز (پگاه آهنگرانی) زندگی میکنند. زری مادر و مادر شوهری آرام و مهربان است. برخلاف او، طناز دختری سرکش و کمی لات است که در جیغجیغ کردن نمره قبولی میگیرد. او نمونهی برخی جوانان تازه بهدوران رسیده است که فکر میکنند عقل کلاند و شاید زندگی و حقیقت آن را بهدرستی درک نکردهاند. دختر جوانی که هنوز از فرزاد (محمدرضا علیمردانی)، همسر عقدیاش جدا نشده، با همکار و دوست برادرش، امیرحسین (احمد مهرانفر) رابطه دارد.
در فیلم هفت ماهگی قسمتهایی از سریالهای ترکی ماهواره را میبینیم. سریالهایی که این روزها طرفداران پر و پا قرصی بین هموطنانمان دارد و میتواند روی برخی افراد تاثیر منفی بگذارد. متاسفانه چندیست این سریالها الگوی قشری از جامعه قرار گرفته، چنانچه در فیلم هفت ماهگی، میتوانیم تا حدودی اثرات مخرب این برنامهها را ببینیم.
دعوای مهرداد و فرزاد بر سر مهریه، خط و نشان کشیدن فرزاد و طناز برای هم و تهدید همدیگر به لو دادن روابط و کارهای مخفیشان و آبروریزی در جلوی خانوادهها، جاسوسبازی و خط و نشان کشیدن فرزاد برای مهرداد و… استرس رعنا را بیشتر و بیشتر میکند.
مهرداد اصرار میکند که یا مادر ِ رعنا از شهرستان به خانه آنها بیاید یا رعنا این دو ماه آخر را نزد خانوادهاش برود. رعنا شاید میترسد همسر جوانش را تنها بگذارد، مخصوصا که سالومه (هانیه توسلی) دوست طناز هم که زنی مجرد است و برای مهرداد دلبری میکند، مدتیست مهمان ِ خانهی مادر مهرداد است. زنی که در مهمانی تولد طناز، در مورد انتخاب اسم بچه در راه، جانب مهرداد را میگیرد و رعنا را بیش از پیش نسبت به همسرش حساس میکند.
بالاخره با بیهوش شدن رعنا، مهرداد او را راضی به رفتن و ماندن نزد والدینش میکند. روزی که رعنا میخواهد همراه با خواهرش، نسرین (بهناز جعفری) راهی مرزنآباد شود، مهرداد قول میدهد که آخر هفتهها حتما به آنها سر بزند، یکی دیگر از آن قولهای مهرداد که رعنا را چشم به راه میگذارد، آن هم تا ابد.
در نبود رعنا، امیرحسین پیش مهرداد میماند و مهرداد با دوستش یاد دوران مجردی میکند. طناز و سالومه هم کارشان شده زاغ سیاه این دو نفر را چوب زدن و حرف درآوردن که با وقوع زلزله در تهران و آسیب دیدن سر زری، امیرحسین و طناز او را به بیمارستان میرسانند. حالا که مهرداد و سالومه تنها ماندهاند، سالومه فرصت را مغتنم میشمارد و سعی میکند با یادآوری گذشته، به مهردادی که الان زندگیاش دستخوش تغییراتی ناخوشآیند شده، علاقه او به خودش را در سالهای قبل دوباره زنده کند. با تماسی تلفنی و رسیدن خبری ناگوار به مهرداد، تیر سالومه، زنی که از پاشیدن زندگی متاهلها لذت میبرد، به سنگ میخورد.
رعنا با مردی در راه تهران بوده که کوه ریزش میکند. مرد در جاده جان داده و رعنا هم در حالت اغما به بیمارستان منتقل شده. مهرداد کنجکاو است بداند این مرد کیست و اصلا چرا رعنا باید آن موقع شب بخواهد به خانه برگردد؟ تماسهای تلفنی از شمارهای ناشناس و پیامکهایی در گوشی رعنا، باعث میشود مهرداد به همسرش و رابطهی او با مرد راننده شک کند و تصمیم بگیرد به مراسم ختم مرد برود. مراسمی که در آن مهرداد برخلاف بقیه حضار ناراحت نیست و فقط میخواهد کشف کند رابطهی بین رعنا و این جوان ِ تازه در گذشته چه بوده. شب که به پشت مغازهی مرد راننده میرود و با ماهیفروش همکلام میشود، بیشتر بهم میریزد. راننده مرد سالمی نبوده و حرف و حدیث پشت سرش کم نیست. مهرداد آنقدر ناراحت است که با ماهیفروش درد و دل میکند و میگوید زنی که با او در جاده بوده، همسرش است.
وخامت حال رعنا، باعث میشود پزشک (رضا بهبودی) برای جراحی فوری به رضایت مهرداد نیاز داشته باشد. جراحی ریسکی بالا دارد و احتمال از دست رفتن جنین هم هست. ای کاش آقای علیمردانی کلیشه انتخاب بین مادر و بچه توسط پدر را از فیلمنامه حذف میکردند. درد و دل با مرد ماهیفروش قابل قبول است. گاهی آنقدر انسان تحت فشار قرار میگیرد که اگر سخنی نگوید، گویی میترکد؛ اما کلیشهی “این زنمه، اون بچهام” تکراری و کمی ناامید کنندهست.
در حالیکه همه نگران وضع جنین هستند، بعد از جراحی، رعنا دچار مرگ مغزی میشود. حالا دو ماه زمان نیاز است تا به دنیا آمدن آوا.
روز زایمان است. اسب شیشهای شکستهی رعنا، سر هم شده و سر جایش روی میز قرار دارد. مهرداد طبق خواسته رعنا اصلاح میکند، کت و شلوار خوب میپوشد، درست مثل اینکه میخواهد به مهمانی برود گل میخرد و راهی بیمارستان میشود. قبل از ورود، سالومه که شدیدا دچار عذاب وجدان شده، سر راهش را میگیرد و برایش توضیح میدهد که تمام آن پیامکها و تماسها در حقیقت کار چه کسی بوده. کسی که قسم خورده بود زندگی مهرداد را بهم بریزد، آن شب با رعنا تماس میگیرد و به او میگوید مهرداد در منزلشان در حال خیانت به رعناست. او هم شبانه با اولین وسیلهی نقلیهای که مییابد، راهی تهران میشود.
مهرداد که همه چیز را فهمیده، قبل از سزارین بالای سر همسرش ایستاده و ناامیدانه به او برای بازگشتش به این جهان، التماس میکند. همسری که اگر مهرداد این دو ماه را پیشش میماند، اگر به او بیشتر توجه میکرد، اگر طبق قولش آخر هفته به شهرستان میرفت و اگر و اگر و اگر… شاید الآن زنده بود. همسری که مهرداد حالا قدرش را میداند، خیلی دیر.
بازیها قویست و زوج هنری آقای بهداد و خانم کوثری توانستهاند بهخوبی از پس نقششان برآیند و بر دل بیننده بنشینند.
فیلم در بیست دقیقه آخر کمی کندتر پیش میرود و شاید این کند شدن بهعمد بوده. همانطور که داستان در گرهگشایی آرام آرام پیش میرود، ضربههای انتهایی فیلمنامه، قویتر حس میشوند و مخاطب را که حالا به این ریتم عادت کرده، بیشتر تحت تاثیر قرار میدهد.
فیلمبرداری فیلم هفت ماهگی آنقدر بدون خلاقیت و با قاببندیهایی معمولی و تکراری انجام شده که به خودتان شک میکنید که نام مدیر فیلمبرداری، آقای کلاری را درست دیدهاید یا نه.
موزیک لالاییگونه تیتراژ را در زمان حرکت مهرداد به سمت بیمارستان دوباره میشنویم و همین اندک موسیقی فیلم، باز هم گیر میکند. اینکه چرا اکثر فیلمهای کشورمان با موسیقی قهرند را نمیدانم؛ اما عدم استفاده از موسیقی خوب و بهجا در فیلمی خانوادگی چون هفت ماهگی از آن نقصهاییست که شدیدا حس میشود.
سکانس آخر، جایی که آوای پنج ساله، تاب بازی میکند و مهرداد از دلتنگیاش برای رعنا میگوید، با اینکه سعی بر فضاسازی و بازی با نور ِ تابیده از بین درختان شده، ملودرامی تاثیرگذار شکل نمیگیرد و قلب مخاطب به درد نمیآید.
فیلم هفت ماهگی فیلمیست ناتورالیسم(۲) در مورد شک، قضاوت و خیانت با روایتی نسبتا خوب به سبک آثار قبلی آقای علیمردانی با تاکیدی بیشتر بر این بیت از مولانا: “بیا تا قدر یک دیگر بدانیم / که تا ناگه ز یکدیگر نمانیم”.
پینوشت:
۱) از غزلیات دیوان شمس مولانا.
۲) ناتورالیسم (طبیعتگرایی) در ادبیات و ادبیات نمایشی بر جزئیات روزمرهی زندگی تاکید دارد.