خانه / نقد فیلم / هفت و پنج دقیقه (۱۳۸۷)

هفت و پنج دقیقه (۱۳۸۷)

هفت و پنج دقیقه (۱۳۸۷)

کارگردان: محمدمهدی عسگرپور
نویسنده: فرهاد توحیدی
تهیه‌کننده: محمدرضا تخت‌کشیان
ژانر: اجتماعی / درام
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 مثلث درد 

فیلم، سه داستان زنانه را روایت می‌کند. داستان‌هایی در مورد زنانی ساکن شهر لیون فرانسه که موازی هم پیش می‌روند. افرادی که هم را نمی‌شناسند؛ ولی سرنوشت‌ برای‌شان مقرر کرده در یک شب، سر ساعت هفت و پنج دقیقه، به پوچی محض برسند و بخواهند زندگی‌شان را خاتمه بخشند.

هفت و پنج دقیقه
هفت و پنج دقیقه

قصه سعی می‌کند فارغ از ملیت، فرهنگ، زبان، دین، قومیت و… روایت شود و تنها به مسائل و دغدغه زنان بپردازد. زنانی که زیر بار بی‌عدالتی‌های زمانه و اطرافیان، کمرشان خم شده و در آستانه‌ی مرگ روحی قرار گرفته‌اند.

یک نویسنده‌ی بیمار به نام آنت، یک مدل نقاشی ذله از خیانت‌های شوهر به نام ماریا و یک صندوق‌دار شاد و در شرف ازدواج به نام لیلا که مورد تجاوز قرار می‌گیرد. این مسائل زمینه‌ی مشکلات و سختی‌های بعدی را هم برای این زنان موجب می‌شود و در نهایت آنان را به جنون می‌رساند.

فیلم‌نامه به تقلید از فیلم‌‌نامه‌های دهه هفتاد فرانسه نوشته شده و متاسفانه سوژه و کاراکترها خوب پرورانده نشده‌اند. استفاده از شواهد تاریخ گذشته‌ای چون موی طلایی و عطر زنانه روی پیراهن مرد خانه، در همان فیلم‌های دهه هفتاد فرانسه هم خیلی کارایی نداشتند و کاش از آن‌ها در فیلم‌نامه استفاده نمی‌شد. درست است که فیلم‌نامه‌ی هفت و پنج دقیقه بیش از ده سال پیش نگاشته شده و طبق گفته‌ی آقای توحیدی قرار بوده در ابتدا برای سینمای خودمان کار شود و پس از سنگ‌ اندازی‌ها برای خارج از کشور نوشته شده؛ ولی اصل نوآوری و غافل‌گیری در سینما و فیلم، اصلی بسیار مهمی است که زمان و کشور نمی‌شناسد و همواره باید مورد توجه قرار گیرد؛ اما دیالوگ رشته موی طلایی و بوی عطر زنانه،‌بیشتر شبیه فیلم فارسی‌ست.

فیلم در توضیح و نشان دادن حالات قهرمانان زن مهجور مانده و گاهی شاهد بازی‌های مصنوعی بازیگران هستیم. روی برخی اطلاعات زیادی پافشاری می‌شود که این اصرار بیش از حد، بخش‌هایی از قصه را همان ابتدای امر لو می‌دهد. مثلا تماس تلفنی زنی با ماریا که او را هرگز در فیلم نمی‌بینیم و تعلل ماریا برای اطلاع دادن گم شدن همسرش به پلیس، نه تنها گیج کننده و مرموز نیستند، بلکه بیننده بلافاصله در می‌یابد که زن همسرش را به قتل رسانده و بعد از تمام این‌ها باز هم روی این مطلب تاکید می‌شود.

هفت و پنج دقیقه
هفت و پنج دقیقه

کاراکتر جمشید با بازی رضا کیانیان و پرسوناژ راننده تاکسی (رضا عطاران) که در فیلم دوستان آنت معرفی می‌شوند، حقیقتا کاراکترهایی اضافی‌اند. واقعا این دو برای چه در فیلم حضور دارند؟ چه کمکی به پیش‌برد داستان می‌کنند؟ و اگر حذف شوند چه لطمه‌ای به فیلم می‌خورد؟ اگر فیلم به سبک همان سینمای فرانسه است، پس باید همان‌طور مینیمال باشد. جدا از این، چرا این دو کاراکتر این‌قدر شعاری‌اند؟ یکی رزمنده بوده و دیگری با تارش خودنمایی می‌کند و دین‌داری‌اش را به رخ می‌کشد. البته به نظر می‌رسد این شعارها در فیلم‌نامه‌ی آقای توحیدی نبوده‌اند و به اصرار افراد دیگری به فیلم‌نامه اضافه شده‌اند، باری.

از نکات مثبت فیلم می‌توان به قاب‌بندی‌های عالی و کارت پستالی آقای کلاری اشاره کرد. قاب‌هایی که غیر از زیبایی، حس و مفهوم صحنه را به‌خوبی منتقل و نماهایی دل‌فریب را به بیننده عرضه می‌کنند.

فیلم هفت و پنج دقیقه فیلمی‌ست آرام، قابل حدس و با دیالوگ‌هایی بعضا مبتدی که گاهی از هم گسیختگی صحنه‌ها هم به آن هجوم می‌آورند. فیلمی که نه ماهیت جهان شمول دارد، نه ماهیت فرانسوی و نه ماهیت ایرانی.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *