پل خواب (۱۳۹۳) (۱)
نویسنده و کارگردان: اکتای براهنی
برداشتی آزاد از رمان جنایت و مکافات اثر فئودور داستایفسکی (۲)
تهیهکننده: جهانگیر کوثری
ژانر: جنایی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
اقتباس از یک اثر هنری مهم و تأثیرگذار مثل رمان جنایت و مکافات، جسارت میخواهد، صفتی که اکتای براهنی داراست، حالا اینکه فیلمساز چگونه میخواهد یک سیر دراماتیک درست و منسجم برای روایتش در نظر بگیرد که تا حدودی هم منطبق با داستان اصل باشد، امریست جدا. به هر روی خیلیها منتظر بودند اولین فیلم بلند پسر رضا براهنی را ببینند و احتمالا با نکتهبینی، ایرادهای فاحش از آن بگیرند؛ اما میتوان گفت به عنوان اولین اثر بلند سینمایی، فیلم پل خواب به اندازهی کافی خوب است که زین پس اکتای براهنی، با نام خودش خطاب قرار گیرد، نه تحت اسم و رسم پدر و نه زیر سایهی نام او.
براهنی توانسته با یک فیلمنامهی متوسط، بازی گرفتنها، دکوپاژ و میزانسنی خوب، فیلم پل خواب را به عنوان کار اول، قابل قبول از آب در بیآورد. او کار اقتباس را تمام و کمال روی جنایت متمرکز ساخته و نه مکافات، تب کردن آدمی بعد از کشتن دو انسان، آن هم به طریقی دهشتناک و سپس سر به نیست کردن اجساد، کمترین عارضهاش برای هر انسان نرمالی، تب است و کابوس؛ این که نشد مکافات.
براهنی بیشتر شیفتهی سکانس قتل است، یعنی بخش جنایات داستان. انگار هر آنچه که نوشته و کارگردانی کرده، فقط برای رساندن داستان به نقطهایست که قتل صورت میگیرد که البته، او و کلیهی عوامل فیلم، این مهم را خیلی خوب و درست به ثمر رساندهاند و بازی ساعد سهیلی در این سکانس درخشان است و موسیقی، پر اثر؛ اما بعد از قتل، داستان درست پیش نمیرود. بخش مکافات نداریم و روشن شدن مشکل شهاب (ساعد سهیلی) و نحوهی قتلی که انجام داده برای پدرش (اکبر زنجانپور) خیلی ساده و پیش پا افتاده صورت میپذیرد؛ شنیدن صدا از پشت تلفنی که تماسش قطع نشده، به اولین راه حلی میماند، که ممکن است به ذهن هر فیلمنامهنویسی خطور کند.
براهنی، جنایات و مکافات داستایوفسکی را بهنوعی داستان وطنی بدل کرده که با شرایط کنونی کشور و مردم منطبق است، گرچه در آن اغراق هم شده؛ ولی به هر روی، قصه باورپذیر است. خبری از زن رباخوار نیست، بلکه او جایش را داده به پیرزنی غرغرو و از خود راضی به نام خانم قدیمی (شهین تسلیمی) با افکار و سبک زندگی از مد افتاده و «قدیمی» که فکر میکند تافتهی جدا بافته است و به قول جورج اورول، برابرتر از بقیه! باقی کاراکترها هم به همین روش تغییر کردهاند. شهاب ِ رضا براهنی با راسکولنیکف ِ داستایفسکی متفاوت است؛ شهاب به خاطر پول آدم میکشد، نه اصولی که راسکولنیکف به آن معتقد بود. شهاب آدم مقاومی نیست و حتی میخواهد خودش را هم گول بزند و انگیزه قتل را نه مشکلات مالی و ندانم کاریهایش، بلکه تحقیر شدنش توسط خانم قدیمی بیان میکند، یک کذب محض.
در پل خواب، سعی شده تفاوت دو نسلها آشکار شود، نسل گذشته که در این فیلم بهصورت قربانی تصویر شده، چه قربانی شرایط جامعه که با سن زیاد هنوز باید کار کند، چه قربانی تصمیمات نادرست فرزندان و چه قربانی دارایی خود، و نسل جدید که همیشه طلبکار است و هشتش گروی نهش و عوض یک فکر درست و حسابی برای زندگی، کارش شده ژست بدبختی گرفتن و سیگار را با سیگار روشن کردن. در حال حاضر هم کم نیستند جوانان اینچنینی، کسانیکه سیگار نمیکشند، بلکه سیگار میخورند و هر روز کلی هزینه را به باد میدهند و بهانهی اعتیادشان هم میشود درد بیپولی! درست مانند مجمع رانندگان عملی فیلم پل خواب، البته که در این نوع معرفی اغراق شده.
انتخاب بازیگران جالب توجه است و حضور اکبر زنجانپور بعد از سالها در یک فیلم، اتفاق مبارکیست. بازیها قابل قبول است و هومن سیدی در نقش محسن، همان کاراکتر شیطان و بانمک در اکثر آثارش را تکرار میکند، کاراکتری که کمکم میرود تا قالب تن ِ سیدی شود و مخاطب با دیدن او در یک فیلم انتظار دیگری جز بامزه بودن و خندیدن به حرفهایی که به شیوهی خودش میزند، نداشته باشد.
لوکیشن خانهی پدر شهاب، جدا از اینکه فرم خاص خودش را دارد و لوکیشنی تازه به شمار میآید، به علت کوچکی و کمی دلگیر بودنش، گیر افتادن شهاب و پدرش در دام مشکلات را القا میکند و این میان آرامش و صبوری بیش از حد پدر، دل بیننده را به درد میآورد، مردی که قربانی شده است و دم نمیزند و در آخر هم جسارت ِ گفتن حقیقت را ندارد.
براهنی روی رابطهی پدر و فرزندی در فیلمش تأکید کرده. نامزد شهاب هم مانند او با پدرش زندگی میکند و یک تابلو از پدر و نوزاد در اتاق شهاب، در حاشیهی چند نما قرار میگیرد و ناخودآگاه مخاطب را به این فکر میاندازد که ممکن است شهاب هم پدر شده باشد، یک پدر معتاد و ورشکسته.
در فیلم پل خواب، برای شناساندن کاراکترها، اغراق زیادی شده که برخی از آنها خوب است و جالب توجه و برخی زیادهروی. مهمانی ِ منزل خانم قدیمی، با آن گروه موسیقی که به بزم بدل میشود جالب است؛ اما مدام ورقه تصحیح کردن پدر شهاب نه. یک بار در فیلم گفته شد او معلم است و نیازی به تأکید چند باره بر این مسئله نبود، باری.
در تعریف یک خطی فیلم پل خواب آمده: «طبق یک قانون کلی، آدمها، حتی گناهکاران، بیش از حد تصور ما ساده و ساده دلاند و ما خود نیز چنینایم.» اگر اعتیاد شهاب را به پای همین سادگی زیاد او و بیخبریاش بگذاریم، باید گفت فیلمساز با توجه به تعریف یک خطی ِ داستان فیلمش، توانسته مناسب عمل کند و نشان دهد چگونه در وجود مردی جوان که به راحتی سرش کلاه میرود و پولش بالا کشیده میشود، یک قاتل وجود دارد. قاتلی که اصلا خونسرد و سنگدل و بدذات نیست؛ با این حال عمل پلیدش را توجیه میکند و باعث میشود خانم قدیمی و دوستش به سفری که تقدیر برایشان رقم زده بروند، سفر آخرت.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «پل خواب» اینجا کلیک کنید.
۲) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد رمان «جنایت و مکافات» اینجا کلیک کنید.