خانه / نقد فیلم / هلن (۱۳۹۴)

هلن (۱۳۹۴)

هلن (۱) (۱۳۹۴)

تهیه‌کننده و کارگردان: علی‌اکبر ثقفی
نویسنده: امیرحسین ثقفی / شراره سروش
ژانر: درام / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه

“توجه فرمایید،‌ با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”

 بهشت زیر پای همه‌ی مادران نیست! 

هلن (روشنک گرامی) در همان ابتدای فیلم، خودش را به مخاطب، دختری سرکش، خلاف‌کار و زورگیر نشان می‌دهد. کسی که با سنگ به شیشه‌ی خانه‌ی مردی (مهرداد فلاحت‌گر) می‌زند و تهدیدش می‌کند اگر به او پول ندهد، شیشه ماشینش را خواهد شکست. لحن او ناآرام و لات‌گونه است و وقتی به هدفش نمی‌رسد، جدی جدی، شیشه‌ی ماشین مرد را می‌شکند و فرار می‌کند. انگار از کارش هم راضی‌ست و همان‌طور که می‌دود، می‌خندد.

به‌مرور می‌فهمیم که قضاوت‌مان عجولانه بوده. او اصلا بی‌ادب و شرور نیست، اصلا دختر بدی نیست، این روزگارست که با او بد تا کرده‌است. البته سویی‌شرت، هدفون و کوله‌ در اکثر فیلم‌های وطنی، نماد سرکشی دختران و زنان محصوب می‌شود؛ ولی خوشبختانه رویه‌ی فیلم ِ خوب ِ هلن، متفاوت از عموم فیلم‌های اجتماعی‌ست.

هلن
هلن

اشکان (هوتن شکیبا) دوست هلن است. یک جوان پرتحرک و دوست داشتنی که عاشق رقصیدن است و در این حرفه هم حرف زیادی برای گفتن دارد. اشکان و هلن همدیگر را بسیار دوست دارند و می‌خواهند قاچاقی با هم به خارج از ایران بروند، مقصدشان هم ایتالیاست. اشکان، آرزوی ورود به کلیپ‌های مختلف خارجی و یک رقصنده‌ی حرفه‌ای شدن را دارد. در حقیقت اشکان هدف خاصی برای خروج از کشور دارد؛ اما هلن برای بودن در کنار اشکان می‌خواهد با او همسفر شود و از ایران برود. رویای هلن، شاعر شدن است.

اشکان در یک رستوران کارگری می‌کند و هلن قرص‌های لاغری و چاقی را به سالن‌های زیبایی می‌فروشد. آن‌ها برای مهاجرت و جور کردن پاسپورت‌های تقلبی به پول نیاز دارند و سعی می‌کنند هر طور شده ـ البته نه با روی آوردن به کارهای خلاف ـ مبلغ مورد نیازشان را تهیه کنند.

هلن با مشکلات زیادی دست به گریبان است. جدا از مسئله درآمد و اجاره خانه و… مادری نامتعادل دارد، نسرین (رویا نونهالی). نسرین سال‌هاست از پدر هلن جدا شده‌است. مدتی را با برادرش زندگی کرده و زمانی‌که تصمیم به ازدواج با فرهاد (امین حیایی) را گرفته، برادرش دیگر حمایتش نکرده. هم نسرین و هم فرهاد مشکلات جدی روحی دارند و متعادل نیستند و اکثر اوقات با هم دعوا می‌کنند که این دعواها به زدوخوردهای ناجوری منجر می‌شود. بعد از هر بار دعوا فرهاد، نسرین را از خانه بیرون می‌کند. نسرین هم نزد دوستانش می‌رود؛ اما این‌بار بعد از مدت‌ها به‌سراغ دخترش آمده. هلن از مادرش به‌خاطر بدقولی‌های مکرر و دردسرآفرینی‌هایش خیلی دلخور است؛ ولی چاره‌ای ندارد و او را در خانه می‌پذیرد. هم‌خانه‌اش نگین (ستاره پسیانی) هم مشکلی با این قضیه ندارد، درست برخلاف خود هلن که از آمدن نسرین سخت معذب شده‌است. نگین یک ازدواج ناموفق داشته و برای گذران زندگی، در خانه‌اش خدمات زیبایی ارائه می‌دهد.

بابی (پژمان بازغی) دوست اشکان و دخترهاست و خودش را یک جورهایی پدرخوانده‌ی آن‌ها می‌نامد؛ گرچه نسرین که چند پیراهن بیشتر از همه‌ی آن‌ جوانان پاره کرده، متوجه شده که بابی، زن‌باره است و کار و بارش غیر قانونی‌ست. بابی حرف‌هایش با هم یکی نیست. به هر کسی بر اساس مصلحت خودش چیزی می‌گوید، هدفش هم به دست آوردن دل زنان است.

نسرین می‌خواهد به خانه‌اش باز گردد؛ ولی این‌بار فرهاد رضایت نمی‌دهد. فرهاد به هلن می‌گوید که دیگر نسرین را نمی‌خواهد و یک شب، تمام وسایل نسرین را پشت در خانه هلن می‌گذارد. نسرین که اصلا انتظار چنین چیزی را نداشته، با هلن حرفش می‌شود. حالا که پاسپورت هلن هم حاضر شده و به دستش رسیده، به نسرین می‌گوید که باید فکری به حال خودش بکند. نسرین هیچ‌وقت نتوانسته درست تصمیم بگیرد و همیشه به فردی برای تکیه کردن نیاز دارد. نسرین به هلن می‌گوید که به خانه‌ی دوستش پروین می‌رود و هلن هم به مادرش می‌گوید که پسران پروین با او چه کرده‌اند،‌ غافل از این‌که نسرین همه‌ی ماجرا را می‌دانسته؛ ولی به‌خاطر مصلحت خودش حتی اجازه نداده شکایت از پسران پروین راه به جایی ببرد. هلن با شنیدن این مطلب کفری می‌شود و وسایل مادرش را به بیرون از خانه پرت می‌کند و در نهایت پشیمان می‌شود. گرچه که فکر می‌کنم برای این همه خشم فرو خورده‌ی هلن، دعوایی به مراتب سنگین‌تر از آن‌چه که شاهدش بودیم برای این سکانس نیاز بود.

نگین از بابی خوشش می‌آید؛ اما بابی بعد از دیدن نسرین، به او توجه زیادی نشان می‌دهد. این مسئله اصلا به مذاق نگین خوش نمی‌آید و کم‌کم به این نتیجه می‌رسد تا زمانی‌که هلن با او زندگی می‌کند، همیشه پای نسرین هم بعد از هر دعوا با فرهاد، به خانه‌ی آن‌ها باز می‌شود. نگین می‌داند وقتی نسرین بی‌جا و مکان می‌شود، تازه آن موقع یاد تنها دخترش می‌افتد، پس نگین سهم ِ هلن از پول پیش خانه را به او پس می‌دهد و از او هم می‌خواهد که همراه مادرش خانه را ترک کند. نگین، نسرین را مانند یک رقیب می‌بیند.

این‌جاست که بابی مثل یک ناجی وارد معرکه می‌شود و یک خانه‌ی بی‌صاحب را موقتا در اختیار مادر و دختر می‌گذارد. خانه‌ای که آن‌ها کم‌کم مرتبش می‌کنند و درست وقتی‌که در آن، جا افتاده‌اند، بابی با بلیط‌های قطار به مقصد ترکیه پیدایش می‌شود. نسرین که با دیدن بلیط‌ها، تازه متوجه جدی بودن ماجرای مهاجرت شده و می‌فهمد که هلن قصد دارد با اشکان از ایران برود، غوغا به‌پا می‌کند و بابی را هم کتک می‌زند! هلن که خودش هم نمی‌دانست برای‌چه می‌خواهد از ایران برود، حالا بر سر یک دوراهی مانده. نهایتا او تصمیم به ماندن و ساختن یک زندگی جدید با مادرش را می‌گیرد.

نسرین شاد از این موضوع است و می‌گوید که می‌خواهد همه چیز را درست کند. می‌گوید کار می‌کند و هر دو با هم یک زندگی جدید می‌سازند؛ اما نسرین مانند اکثر مادرها نیست، فداکار نیست. او فقط به‌خودش فکر می‌کند،‌ دروغ می‌گوید، بدقولی می‌کند، وعده‌های تو خالی می‌دهد. حتی تصور چنین مادری هم وحشتناک است؛ اما از این دست مادران همیشه بوده‌اند. تعدادشان کم است؛ ولی وجود دارند. فیلم هلن درمورد یکی از این مادران بی‌مسئولیت است و مشکلات متعددی که چنین افرادی برای اطرافیان‌شان، علی‌الخصوص فرزندان‌شان ایجاد می‌کنند.

با تصمیم هلن مبنی بر ماندن، رابطه‌ی او و اشکان خراب می‌شود، تا حدی که در آخرین دیدار، اشکان به هلن نمی‌گوید که هنوز هم دوستش دارد.

دعوای مجددی که بین نسرین و بابی اتفاق می‌افتد، باعث می‌شود که نسرین از تنها ماندن بترسد و به هر نحوی شده، به فرهاد باز گردد. نسرین خیلی راحت، حالا که هلن تمام زندگی‌اش را به‌خاطر او بهم ریخته‌است، با فرهاد از پیشش می‌رود، اصلا هم گوشش به التماس‌های هلن بدهکار نیست.

هلن خسته، مبهوت و درمانده، پس از این‌که حتی نمی‌تواند از پدرش ـ مرد ابتدای فیلم که شیشه ماشینش را شکست ـ هم کمک بگیرد و به او بگوید که دخترش است، بر آن می‌شود که هرطور شده، خودش را به اشکان برساند. او از بابی کمک می‌خواهد؛ ولی متوجه می‌شود که اشکان، در دریا، به‌همراه مهاجران دیگر، غرق شده‌است.

هلن دیگر درمانده‌تر از این نمی‌تواند باشد که دوباره مادر نابخرد،‌ بر سرش آوار می‌گردد. فرهاد، طبق معمول نسرین را از خانه بیرون کرده و این لوپ ِ ناتمام ِ قول‌های دروغین، حرف‌های دروغین، وعده‌های دروغین و… نسرین ادامه دارد. نگاه نافذ و نهایی هلن به دوربین، هزاران حرف ناگفته را در خود جای داده و حکایت از ناتمامی این داستان تلخ هم برای خودش و هم برای افرادی مانند خودش دارد.

جدا از بازی‌ها بسیار خوب بازیگران فیلم، یکی از نکات جالب توجه این است که بعد از مدتی بار فیلم روی دوش نسرین می‌افتد؛ اما به مرور دوباره هلن نقش اول را در این صحنه‌ی سخت و دشوار زندگی، به‌دست می‌گیرد.

هلن
هلن

فیلم خوشبختانه با موسیقی آشتی‌ست و توانسته خیلی خوب از آن بهره ببرد. تلفیق موسیقی سنتی و مدرن هم، کاملا بر قامت فیلم نشسته‌است.

ریتم فیلم، کمی کند است و بعد از تمام شدنش به‌نظر بشتر از نود دقیقه در سالن بوده‌اید. خسته‌کننده نیست؛ ولی ضرب‌آهنگ کندی نسبت به فیلم‌های نود دقیقه‌ای سینمای ایران دارد و به‌نظر این دکوپاژ ِ مورد علاقه‌ی آقای ثقفی‌ست.

رفتارهای شرورانه اول فیلم از هلن،‌ رفتن او به هتل و شنیده شدن صدای مرد خارجی، همراهی بابی با نسرین و هلن در راهروی خانه‌ی بی صاحب که به‌نظر می‌رسد آن‌ها به سمت خانه‌ی پروین روانه شده‌اند، همه و همه باعث قضاوت‌های آنی و نادرست توسط بینندگان فیلم می‌شوند و ظرافت کار فیلم‌نامه‌‌نویسان را نشان می‌دهد.

صدای قطار، بلیط قطار و مهاجرت با قطار هم، هم‌بستگی خوبی را ایجاد کرده‌اند و در ناخودآگاه بیننده، خبر از رفتن و عدم ماندگاری پرسوناژها می‌دهند.

لانگ‌شات‌هایی از بیابان‌های اطراف تهران با ماشین شِورولت و موتورسواری، که مرا یاد موتورسواری طرفداران موتورهای هارلی‌دیویدسون انداخت، یادآور صحنه‌هایی آشنا از فیلم‌های آمریکایی‌ست و یک طورهایی رویای آمریکایی این جوانان را نشان می‌دهد؛ اشتیاق برای جوانی کردن.

فیلم هلن، با کارگردانی آقای علی‌اکبر ثقفی، که بعد از پانزده سال دوباره به سینمای ایران بازگشته‌اند، به معضل اجتماعی پدرها و مادرهای بی‌مسئولیت می‌پردازد. کسانی که هرگز صلاحیت بچه‌دار شدن را نداشته‌اند و ندارند؛ اما هیچ فرد یا نهادی نبوده که جلوی آن‌ها را بگیرد. شاید بتوان نام این معضل بزرگ را که کمتر به آن پرداخته شده، نوعی جنایت گذاشت. جنایتی که متاسفانه هر روز و هر لحظه، در سراسر جهان، اتفاق می‌افتد.

پی‌نوشت:

۱) “هلن تروایی” که با نام “هلن اسپارتی” نیز شناخته می‌شود، در اساطیر یونانی، بر اساس حماسه‌ی “ایلیاد”، اثر شاعر یونانی، “هومر”، دختر “زئوس” و “لدا” و همسر “منلائوس”، پادشاه “میسنی‌”ست. او که زیباترین زن روی زمین شمرده می‌شد، با توطئه “آفرودیت”، خدای یونانی به دست “پاریس” شاهزاده “تروا” دزدیده شد و به تروا رفت. این آغازی بود برای یکی از بزرگترین جنگ‌های اساطیر یونان باستان، یعنی “جنگ تروآ”.

این را نیز ببینید

میدان سرخ

میدان سرخ (۱۴۰۰)

میدان سرخ (۱۴۰۰) (۱) کارگردان: ابراهیم ابراهیمان / بهرام بهرامیان / کمال تبریزی و… نویسنده: …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *