آرایش غلیظ (۱۳۹۲) (۱)
امتیاز فیلم «آرایش غلیظ» از پنج ستاره: **+ (دو و نیم از پنج)
کارگردان: حمید نعمتالله
نویسنده: حمید نعمتالله / هادی مقدم دوست
تهیهکننده: سعید سعدی / سعید ملکان
ژانر: کمدی سیاه / اجتماعی
محصول: ایران
مدت: ۹۰ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
حمید نعمتالله خیلی خوب بلد است از کاه کوه بسازد؛ طرح و ایدهای یک خطی یا قصهای نیم صفحهای را تحویل بگیرد و چند خرق عادت قاطیاش کند، رنگ و لعاب سینمایی به آن بدهد، دیالوگهایی سرحال بنویسد و لوکیشینهای خوب انتخاب کند و فیلم جدیدش را بسازد؛ ولی خب، نتیجه همیشه خوب از آب درنمیآید و گاهی چپاندن همهی اینها در فیلم نتیجهاش میشود شلوغکاری و حاصل شلوغکاری هم از کف دادن عنان فیلم است، مانند آرایش غلیظ.
نعمتالله شش سال بعد از فیلم بیپولی آرایش غلیظ را کار کرده؛ اما در این فیلم هم حال و هوای کمدی بهچشم میخورد، اینبار کمدی سیاه. او برای رسیدن به این سبک از کمدی، طنز و خشونت را با توسل به آدمهای واخورده و مشکلدار در هم آمیخته و سه نیاز اساسی انسان را به میان کشیده: پول، غرایز جنسی، دوست داشتهشدن.
پیرمردی معتاد و طلبکار از عالم، زنی ساده و محتاج به داشتن مردی در کنار خود، بازاریابی پر از عقده که خیال میکند زرنگ است، مردی سابقا زنباره بود که حالا در بدنش با ولتاژ بالا برق دارد و جوانی کلاش و دروغگو که میتواند نماد بیشرفی باشد. هر کدام از این کاراکترها فقط ساز خودشان را میزنند، یکی دنبال پول است و یکی از آن حذر میکند، یکی عشق میخواهد و دیگری قدرت و مجموعهی این خواستهها در هم تنیده میشوند تا فیلم رشد کند و لحظه به لحظه عجیبتر شود و به جامعهی پریشان این سالهایمان نزدیک شود که اکثرا مردم میخواهند ره صد ساله را به هر نحوی شده یکشبه بروند و چون عدهی کثیری بلد نیستند این راه را چگونه باید طی کرد و در حقیقت قواعد بازیهای کثیف را بهدرستی نمیدانند، یا قربانی فساد میشوند، یا خودشان دستیدستی تیشه به ریشهشان میزنند، یا بلاتکلیف میمانند، یا بهخاطر سادهدلی و زودباوری فریب میخورند و این وسط تعداد اندکی که گرگ بیابانند، قسر در میروند.
پرسوناژها و داستانهایشان با هم چفت میشوند؛ ولی نه کامل، کنار هم پیش میروند؛ اما خیلی خوب نه. مسعود (حامد بهداد) استاد شناختن نقطه ضعف انسانها و سپس بازی دادن و سواری گرفتن از آنها در جهت تحقق اهدافش است و فقط با کمی زبانبازی کارش را پیش میبرد. ولی در واقعیت فقط زبان فایده ندارد، حرف زدن به تنهایی کار نمیکند مگر اینکه کاراکتر کاریزماتیک باشد. آیا مسعود کاریزما دارد؟ خیر، پس چطور اعتماد همه را جلب و آنان را مرید خود میکند؟ این سوال مهم در مورد مسعود بیپاسخ میماند و او با تکیه به همین سوال بیپاسخ کارش را جلو میبرد مگر وقتی که زبانِ چرب و نرمش قاصر میماند و همانوقت است که او دست به عمل میزند و رقیبش، کسی که زیادی میداند را از میدان به در میکند، حالا چرا همین رقیب، چند دقیقه قبل از مغلوب شدنش، با علم به اینکه مسعود آدم شروریست، سفرهی دل برای او میگشاید سوالیست که احتمالا پاسخش را فقط فیلمساز میداند وگرنه این بخش هم برای بیننده مهجور میماند تا بهخوبی روشن شود فیلم نتوانسته روند صحیحی داشته باشد.
روابط آدمهای فیلم با مسعود، چون شخصیت خود او، به مغلطه میرسد؛ دلیلی ندارد این کاراکترها اینقدر به مسعود بچسبند، او را بخواهند و عاشقش شوند؛ اما این اتفاقات میافتد تا در نهایت مسعود موفق شده هر کدام از آنها را بهنحوی سرکار بگذارد و خودش برود پی کارش و تمام!
آرایش غلیظ، فیلم بانمک و سرگرم کنندهایست که با شلوغکاری زیاد شروع میشود، پر سر و صدا پیش میرود و در آخر به آشفتگی میرسد و تنها راه جمع کردن داستان حذف کراکاترها یا بلاتکلیف رها کردنشان است. این فیلم مربوط به جامعهی ماست؛ ولی در فضای نیمهفانتزیای که نعمتالله خلق کرده رخ میدهد، درست مثل دنیای خیالی شهرفرنگواری که آقای برقی (علی عمرانی) از پشت عینک جوشکاری میبیند، رنگارنگ، جذاب؛ اما بینتیجه.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «آرایش غلیظ» اینجا کلیک کنید.
۲) برای مطالعهی نقد و بررسی فیلم «رگ خواب» از حمید نعمتالله در همین سایت اینجا کلیک کنید.