جهان با من برقص (۱۳۹۷) (۱)
امتیاز فیلم «جهان با من برقص»: *** (سه از پنج)
کارگردان: سروش صحت
نویسنده: سروش صحت / ایمان صفایی
تهیهکننده: محمدرضا تختکشیان
ژانر: درام – کمدی
محصول: ایران
مدت: ۹۶ دقیقه
“توجه فرمایید، با خواندن این مطلب، ممکن است داستان فیلم لو برود.”
چندیست تهران را غبار و آلودهگی و دلمردهگی احاطه کرده و اوضاع پایتخت چون مصداقِ مسلمی گشته از احوالاتِ کنونی کشور و حال و هوای دلِ ما ملت؛ در این موقعیت غریب و برزخطور، فیلمِ جهان با من برقص، ساختهی سروش صحت، کمدی_درام لطیفیست که میتواند برای نود دقیقه هم که شده همهی ما را برهاند از غربتِ این ایام و بخنداند و به سفری دلپذیر و روحانی ببرد و حال و هوای دلمان را خوش کند.
یک خانهی ویلایی جمع و جور، با وسایلی کاربردی و ظریفِ چوبی و پر از گلدانهای ریز و درشت که مأمن امنی برای برگهای سبز و ابلق هستند در دل طبیعت بکر و منحصر بهفرد گیلان، لوکیشن اصلی فیلم جهان با من برقص است؛ جایی که جهانگیر (علی مصفا) آن را برگزیده برای وداع از این جهانِ خاکی.
«معلوم نیست ما دوباره اینجوری دور هم جمع شیم ها» این دیالوگ را جهان میگوید که میداند زمان زیادی ندارد و خیلی زود میمیرد، و راستی اگر ما بدانیم چه موقعی میمیریم، چه میکنیم؟ با چه کسانی حرف میزنیم و فرصت اندک باقی مانده را چگونه میگذرانیم؟ در باور عمومی دانستن حدودی زمان مرگ خیلی جالب نیست؛ ولی کسی که بداند کی میمیرد حداقل این شانس را دارند تا از تتمهی زمانش لذت ببرد و فرصتی داشته باشد تا خودش را در مواجهه با این سفر عظیم و ناشناخته بهتر بشناسد. قصهی جهان با من برقص هم حول همین مواجهه شکل گرفته و در منظر اول دوگانگی بین کسی که میداند رفتنیست و آنها که خیال میکنند ابدیاند را بهخوبی نشان میدهد؛ مردی میانسال دارد میمیرد درحالیکه هنوز آرزوهایی دارد که بهشان نرسیده با کلی کار انجام نشده و در برابر او رفقایی هستند که تصمیم گرفتهاند به بچهدار شدن، به مهاجرت، به تجربهی یک رابطهی عاطفی جدید و یا حتا فراموش کردن روزگار نهچندان قدیم و مداومت ورزیدن به عناد و دشمنی با هم از سر حسادت و ناموسپرستی، ترس و اضطراب جهان در برابر عشق و حرصِ پول و کینهی آنها؛ ترسی که جهانگیر سعی دارد با پا گذاشتن به دامن طبیعتِ آرام و رویاگونه از خودش دور کند و اینجاست که ذهن پویای او که موسیقی را بلد است به یاریاش میشتابد و فضایی خیالانگیز و سورئال در فیلم خلق میشود.
موسیقی در فیلم نهتنها احوالات و احساساتِ جهان را برای مخاطب آشکار میسازد بلکه چون مسیریست که جهانگیر را به درگاه عروج هدایت میکند و کسی چه میداند، شاید مرگ به زیبایی موسیقی و به آرامش جنگلی مِه گرفته باشد که مسافرانش را با مینیبوس قرمز رنگ در جادهای دلفریب به مسافرتی خوب و خوش میبرد.
صحت در اولین تجربهی کارگردانی سینماییاش، دقیق، رندانه و طنازانه عمل کرده. عوامل محیطی را خیلی خوب به خدمت گرفته مانند صدای قطع شدن درختانی که از دوردست میآید و از بیان و نشان دادن جزئیات غافل نمانده مثل طنز جاری در زندگیمان که گاهی از آن غافل میمانیم. او همچنین با مفاهیمی جا افتاده برای بشر هم بازی میکند، گاو میتواند دوستی خوب و سنگ صبور باشد و آدمی را درک کند، الاغ میتواند همدمی باشد که همیشه حواسش به انسان است و او را تنها نمیگذارد و طویله هم میتواند محلی برای خلوت کردن با خود و یا مکانی برای جوانه زدن عشق در دو قلبِ جوان باشد.
جهانگیر از اتفاقی که قرار است برایاش بیفتد ترسیده و در اوج شلوغی کلبهاش تنهاست، او در اتاق دخترش، روی تخت او تنها میماند، در اتاق خودش با آن تخت تکنفره و تک صندلی کنج دیوار تنهاییاش هویداست، نمای ایستادن جهانگیر روبهروی دریا، تنهایی او را فریاد میزند؛ اما این تنهایی که صحت با قاببندیهای خوب و استفاده از نورهای گرم به تصویر میکشد نهتنها شکلی خشن و ناراحتکننده و غمانگیز ندارد بلکه خاص و عرفانی و دوستداشتنیست؛ این تنهاییِ منحصربهفردیست که همهی ما گاهی به آن نیازمندیم و در دل طلبش میکنیم. نمایشی از تنهایی که به فرم فیلم جان داده و آن را قویتر و بالاتر از محتوا نگه داشته؛ و همهی اینها یعنی جهانگیر به مرحلهای مهم از خودشناسی و معرفت رسیده که پیش از این، از آن بیبهره بوده، حتا اگر خودش آن را درک نکرده باشد تا که پای جملهی معجزهگرِ «دوستت دارم» به میان میآید، جملهای که به یادش میآورد هنوز زنده است و باید زندگی کند و با آرامش بیشتری با مرگ مواجه شود که شاید نیستی، تنها راهِ نجات از دنیای بد و پلشتی باشد که ما آدمها ساختهایم.
صحت و صفایی برای روایت قصهشان شیوهی جمع کردن کاراکترها در یک مکان را برگزیدهاند، فیلم با این شیوهی روایت کم نیست و از معروفترین آنها میتوان دو فیلم «مردی از زمین»(۲۰۰۷) (۲) و «دربارهی الی»(۱۳۸۷) را نام برد، چند سال پیش هم روحالله حجازی با این شیوهی روایی فیلمی ساخت بهنام «مرگ ماهی»(۱۳۹۳) (۳) که اتفاقن علی مصفا هم در آن حضور داشت با این فرق که در فیلم حجازی معلوم نشد چی به چی و کی به کی بود و فیلمنامه از ضعفی جدی رنج میبرد با کلی اضافات قابل حذف؛ اما در فیلمنامهی جهان با من برقص آشفتگی بهچشم نمیخورد و خوشبختانه خبری از اضافات نیست، گرچه که اولین ساختهی صحت هم بری از اشکال در فیلمنامه نیست.
داستان جهان با من برقص، یک قصهی اصلی دارد: جهانگیر دارد میمیرد و برادرش (کاظم سیاحی) میخواهد آخرین تولدش را برای او خاطرهانگیز کند، در کنار این قصهی اصلی چند خرده پیرنگِ پرکشش و بهروز و البته تکاندهنده چون ازدواج مجدد نسیم با دوست همسر سابقش فرخ (رامین صدیقی) وجود دارد و همین خرده پیرنگ در فیلمنامه ضعف ایجاد میکند.
درگیری بین فرخ و احسان (جواد عزتی) جدیست، احسان مدام فکر میکند فرخ دارد جای او را میگیرد نه تنها در دل نسیم بلکه حتی سرِ بازی فوتبالدستی و با اینکه هنوز بین آن دو ته رنگی از رفاقت روزهای نه چندان دور باقی مانده؛ اما کینهی احسان از فرخ نمیگذارد اوضاع بهتر شود و همین پیرنگ است که نرمنرم بر قصهی اصلی و جهان فیلم حاکم میشود تا جاییکه اوج گرفتن بازی خوب علی مصفا هم تحت تاثیر این ماجرا قرار میگیرد و مخاطب در آخر نمیتواند درک کاملی از تحول جهانگیر و احساسات او پیدا کند.
کاراکترها بامزه هستند و البته چون ناهید (هانیه توسلی) نزدیک به تیپ و یا مثل پژمان جمشیدی با آن بیشعور کشداری که میگوید، شبیه به تمام نقشهای سینمایی که تاکنون ایفا کرده؛ اما این پرسوناژها توی ذوق نمیزنند و اتفاقن همسو با فیلم حرکت کرده و متعادل جلوه میکنند.
در نهایت این آخرین تولد جهانگیر هم برگزار میشود درحالیکه بابت بیماری او، دخترش به مرد دلخواهش رسیده، خواهرش شریک زندگیاش را یافته و دوری نسیم و فرخ از احسان هم به وصل بدل شده ـ ماجرایی که زیادی راحت به سرانجام رسید! ـ و به واسطهی این آخرین تولد، صحت دو تابلوی شام آخری خلق میکند، یکی صمیمی و همراه با کیک و شمع و دیگری شبیه به تابلوی اصلی و البته با حضور گاو، نفر سیزدهم و دوستِ جهانگیر که او را بهتر از همسرش فرشته درک کرد و فهمید و کنارش ماند.
این تولدِ آخر جهانگیر و مواجهاش با مرگ که پایان او در این جهان و تولدش در جهان دیگریست فرصتی شد تا او ناخواسته مراقبه کند، خود و اطرافیانش را بهتر بشناسد و به آنها و به همهی یادآوری کند که زمانی محدود برای رقصیدن و پایکوبی در این دنیا داریم، پس خوب میشود اگر قدرش را بدانیم و از دستش ندهیم، چون شاید لحظهای دیگر مجبور باشیم سوار مینیبوس قرمز رنگ شده، راهی سفر شویم.
پینوشت:
۱) برای دریافت اطلاعات بیشتر در مورد فیلم «جهان با من برقص» اینجا کلیک کنید.
۲) برای مطالعهی نقد و بررسی فیلم «مردی از زمین» در همین سایت اینجا کلیک کنید.
۳) برای مطالعهی نقد و بررسی فیلم «مرگ ماهی» در همین سایت اینجا کلیک کنید.